ابطال طلسم نعل اسب , رسانه توسل ( جهت مشاوره اسب و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , ابطال طلسم نعل اسب : آسانگا و واسوباندو برادر، پسران برهمنی بودند که در پیشاور زندگی میکردند. آنها هر دو از مکتب سرواستیوادین به ماهایانیسم گرویدند.
توسل : پادشاهان قبلی گوپتا، اگرچه بودایی نبودند، مدارا می کردند، همانطور که نشان می دهد این واقعیت که پادشاه سیلان[۲۲۰] اجازه داشت صومعه ای باشکوه در نالاندا در سلطنت سامودراگوپتا (حدود ۳۳۰-۳۷۵ پس از میلاد) برپا کند. آسانگا مدرسه ای به نام یوگاکارا را تأسیس کرد و بسیاری از مقامات به او اعمال جادویی و تانتیسم را نسبت می دهند.
ابطال طلسم نعل اسب
اما برادر سوم [۸۷] ویرینچیواتسا هرگز اعتقادات خود را تغییر نداد. سنت حرفه آنها را با آیودیا و همچنین با پیشاور مرتبط می کند و واسوباندو از اعتماد پادشاه حاکم، که احتمالاً کاندراگوپتا اول بود، برخوردار بود. من توسط M. Péri ثابت شده است.
ابطال طلسم نعل اسب : اما اگرچه او شخصیت قابل توجهی در تاریخ بودیسم است، من شک دارم که اهمیت یا تقصیر او تا این حد باشد.زیرا اگر بتوان به سنت اعتماد کرد، معلمان پیشین به ویژه ناگارجونا که به طلسم ها و نیایش ها می پرداختند و آثار آسانگا[۲۲۱] که برای ما شناخته شده است با تقوای مکتبی تا حدودی مشخص می شود و عمدتاً در تعریف و توصیف مراحل مختلف رشد معنوی مشغول هستند.
اسب
اسب : فاصله بین آنها و دوا هیچ معلم مهمی ایجاد نکرد، اما ممکن است به کومارالابدا، بنیانگذار مکتب ساترانتیکا و شاید همسان با کوماراتا، هجدهمین پاتریارک فهرست های چینی، اشاره شود. هسوان چوانگ میگوید[۲۱۸] که توسط پادشاهی که در جایی در شرق پامیر سلطنت میکرد به اسارت برده شد و او، آشواگوشا، ناگارجونا و دوا را چهار خورشید درخشان مینامیدند.
ابطال طلسم نعل اسب : یک بودیساتوا درست است که او استفاده از فرمول های جادویی [۲۲۲] را به عنوان کمکی در این تکامل می پذیرد، اما آنها فقط بخش کوچکی از سیستم او را تشکیل می دهند و به نظر نمی رسد که فرقه چن ین یا شینگون خاور دور (سنسکریت) باشد. Mantrayâna) نسب خود را به او ردیابی کرد. تخمین ما از موقعیت او در تاریخ بودیسم باید به نظر ما در مورد تألیف کتاب بیداری ایمان بستگی داشته باشد.
اگر این رساله توسط آشواگوشا سروده شده باشد، آموزه های مربوط به سه بدن بودا، تاثاگاتاگاربا و آلایا-ویجنا نه تنها شناخته شده بودند، بلکه به طور علمی به طور قابل توجهی قبل از آسانگا صورت بندی شده بودند. این نتیجه را نمیتوان بهعنوان پوچ رد کرد – زیرا آشواغوشا ممکن است در اشعار و رسالههای فلسفی به گونهای متفاوت صحبت کند.
ابطال طلسم نعل اسب : اما [۸۸] شگفتانگیز است و احتمال میرود که این رساله متعلق به او نباشد. اگر چنین است، آسانگا ممکن است اولین کسی باشد که به طور سیستماتیک (البته نه منشا) این ایده را که فکر تنها و تنها واقعیت است، توضیح داده است. نیهیلیسم ناگارجونا احتمالاً نظریه قدیمی تر بود. دیر و مفصل به نظر می رسد.
اما اگر دیالکتیک گوتاما به شکلی سازش ناپذیر نه تنها در فرآیندهای ذهنی ما بلکه در جهان بیرونی اعمال شود، به آسانی دنبال می شود. با این حال، حتی در هند نیز نتیجه فوقالعاده و پیچیده احساس میشد و جای تعجب نیست که پس از گذشت چند نسل، سیستم جدیدی از ایدهآلیسم مد شد که اگرچه خیلی قابل درک نبود.
ابطال طلسم نعل اسب : بلکه مبهم بود تا متناقض. گفته می شد که آسانگا مکاشفه هایی از مایتریا دریافت کرده است و پنج اثر او به این بودیساتوا نسبت داده می شود که در این دوره از افتخار قابل توجهی برخوردار بود. شاید احترام به بودای آینده، مسیحی ابطال طلسم عشق که بر قدیسانش در سرزمینی پاک پادشاهی می کرد، مدیون نفوذ ایرانی بود که در زمان انحطاط کوشانی ها در هند قوی بود.
هم میترائیسم و هم مانوی، متخصصان خود را در درجات مختلف طبقه بندی می کردند، و پزشکان یوگاکارا که از درجه بندی پیشرفت بودیساتوا لذت می برند، ممکن است چیزی از آنها وام گرفته باشند.[۲۲۴] همانطور که S. Lévi پیشنهاد کرده است، دکترین دعای ابطال طلسم سیاه آلودگی (kleśa) و تطهیر آسانگا نیز ممکن است مدیون مانی باشد. آسانگا علیرغم شایستگی های ادبی خود به جای یک قدیس یا شاعر، یک پزشک باقی می ماند.
ابطال طلسم نعل اسب : حدس و گمان های او ارتباط چندانی با گوتاما یا آمیتابا ندارد و بنابراین او با مکاتب قدیم یا جدید ارتباط زنده ای نداشت. برادرش واسوباندو شاید موقعیت بزرگتری داشت. او را بیستمین پدرسالار می دانند و سنت تبتی او را با پرستش آمیتابها پیوند ابطال طلسم دفن شده می دهد.[۲۲۶] زندگی واسوباندو پارامارتا نشان میدهد که او در دربار ویکرامادیتیا (که با کاندراگوپتا اول شناخته میشود)، که در ابتدا از فلسفه سانخیا حمایت میکرد.
اما برخی از بودیسم را حمایت میکرد، نشان میدهد. در این دوره واسوباندو یک سرواستیوادین اما دارای دیدگاههای لیبرال بود[۲۲۷] و در این مرحله ابهیدارما-کوشا را مینوشت، توضیحی کلی از ابهیدارما، عمدتاً بر اساس دیدگاههای وایبهاشیکاها، اما نه بدون نقد. این ابطال طلسم قفل اثر مشهور در اروپا چندان شناخته شده نیست[۲۲۸]، اما هنوز یک کتاب درسی در میان دانش آموزان بودایی ژاپنی است.
ابطال طلسم نعل اسب : این کتاب مورد احترام همه مکاتب قرار گرفت و به ما داده شده است که بفهمیم که فلسفه ویبهاشا ابطال طلسم مجرب و جنانا پراستهانا را پیش فرض قرار داده است. به گفته پارامارتا، اثر اولیه شامل ۶۰۰ قصیده در منظوم بود که توسط نویسنده برای راهبان کشمیر فرستاده شد.آنها این ترکیب را تأیید کردند، اما از آنجایی که کلمات قصار مختصر بودند، توضیح کامل تری خواستند. سپس واسوباندو ابیات خود را به تفسیری منثور گسترش داد.
اما در همین حین دیدگاههای او دستخوش تغییر شده بود و هنگامی که با هر گونه آموزه وایبهاشیکا مخالفت کرد، آن را مورد انتقاد قرار داد. این نسخه بزرگ شده به هیچ وجه برادران کشمیری را خشنود نکرد و به بحث و جدل پرداخت. او همچنین اثری بحث برانگیز علیه فلسفه سانخیا نوشت. واسوباندو در اواخر عمر، تحت تأثیر التماس های برادرش آسانگا، به یک ماهایانی متعبد تبدیل شد.
ابطال طلسم نعل اسب : در سنین پیری رساله ها و تفسیرهای ماهایانیستی نوشت اکنون راه دنیوی چیست؟ این اطاعت از قوانین منع است و پرهیز از هر جنایتی.حکمت واقعی چیست؟حذف تمایز بین موضوع و مفعول، پیروی از حقیقت عالی و رهایی از تعلقات دنیوی: زدودن زنجیر علیت: بیشتر برای کسب شایستگی با انباشت آثار خوب و در نهایت درک معنای عالی واقعیت کامل.” چنین بیانی ما را قادر می سازد تا سخنی را که او در جای دیگر بیان می کند.
درک کنیم که یک مکتب ممکن است در جاهای مختلف به هینایانا و ماهایانا تعلق داشته باشد، زیرا هر چه منظور از حکمت که هدف آن از بین بردن تفاوت بین موضوع و مفعول باشد، واضح است.
دیدگاهتان را بنویسید