
ابطال طلسم عشق , رسانه توسل ( جهت مشاوره عشق و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , ابطال طلسم عشق : که آنها، هر کدام برای پرستندگان خود، به ارباب بلامنازع جهان تبدیل شدند. تاریخ محدودی به دوران باستان شیوائیسم و ویشنوئیسم، آنگونه که ممکن است فرقههای آنها نامیده شود، توسط ادبیات بودایی، در هر حال، برای شمال شرقی هند ارائه شده است. خدایان محبوب را معرفی می کنند، اما هیچ اهمیتی برای ویشنو و شیوا قائل نیستند.
توسل : ظاهراً آنها با نامهای وِهو و ایسانا ذکر شدهاند، اما با ارواح زیادی که اکنون فراموش شدهاند تفاوتی ندارند. پیتاکاها هیچ تعصبی در مورد خدایان ندارند و هدف آنها این است که قدرتمندترین آنها را به عنوان اعتراف به حقارت خود در برابر بودا نشان دهند. اگر شیوا و ویشنو مانند برهما و ایندرا مطرح نشوند، استنباط واضح به نظر میرسد: به ذهن کسی خطور نکرده بود که آنها اهمیت ویژهای دارند.
ابطال طلسم عشق
سوتاهای دیغا نیکایا که این فهرست خدایان در آنها دیده میشود، احتمالاً پیش از ۳۰۰ سال قبل از میلاد ساخته شدهاند.[۳۳۵] در آن تاریخ، مگاستنس، فرستاده یونانی در پاتالیپوترا، دو خدای هندی را به نامهای دیونیسوس و هراکلس توصیف میکند. آنها به طور کلی با کریشنا و شیوا شناخته می شوند.
ابطال طلسم عشق : استنتاج این هویت از تجزیه و تحلیل هر توصیف ممکن است دشوار باشد و مقامات مختلف شیوا و کریشنا را با دیونوسوس یکی دانستهاند، اما واقعیت این است که یک ناظر خارجی تا حدودی سطحی تحت تأثیر این ایده قرار گرفت که هندوها دو بزرگ را میپرستیدند. خدایان او به سختی می توانست این ایده را از پانتئون ودایی گرفته باشد، و مشخص نیست که اگر شیوا و ویشنو نبود.
عشق
عشق : فیلسوف آنها را با سیستم خود منطبق میکند و میگوید که ویشنو یا شیوا شکلی است که روح اعلی به عنوان پروردگار جهان مرئی به خود میگیرد، شکلی که تنها به همان معنا واقعی است که خود جهان مرئی واقعی است. ویشنو و رودرا حتی برای صیگ ودا نیز شناخته می شوند، اما به عنوان خدایانی که برجستگی خاصی ندارند. تنها پس از عصر ودایی است.
ابطال طلسم عشق : به چه خدایی می تواند اشاره کند. بنابراین محتمل به نظر می رسد که این دو آیین در حدود قرن چهارم قبل از میلاد شکل گرفته اند. ظاهر ناگهانی آنها به دلیل شخصیت محبوب آنها و عدم وجود سابقه در هنر است. مجسمه فال شکستن طلسم و کنده کاری دوره آسوکان و قرون بلافاصله پس از آن منحصراً بودایی است. هیچ معبد یا تصویری برای نشان دادن اولین رشد هندوئیسم (همانطور که شکل متأخر دین هندی معمولاً سبک میشود) از برهمنیسم اولیه باقی نمانده است.
ادبیات (که ما برای اطلاعات خود به آن وابسته هستیم) از زندگی اولیه خدایان محبوب قبل از به رسمیت شناختن ابطال طلسم خوراندنی کاهنیت و اشراف کم توجهی می کند، اما زمانی که این شناخت یک بار به دست آمد، آنها با شکوه و عظمت خود ظاهر می شوند و هیچ اشاره ای به این موضوع ندارند. افتخارات آنها اخیر است. همانطور که قبلاً ذکر شد.
ابطال طلسم عشق : شواهدی داریم که نشان می دهد در قرن پنجم یا ششم قبل از میلاد مسیح، دین ودایی یا برهمنی تنها ابطال طلسم قفل شکل عبادت و فلسفه در هند نبوده است. خدایان و آداب رایجی وجود داشتند که برهمنها با آنها مخالفت نمیکردند و آنها را هر گاه مناسب میکردند، از آن حمایت میکردند. آنچه امروز در هند می گذرد در آن زمان اتفاق افتاد.
هنگامی که خدای بومی به دلیل رونق قبیله یا محلی که با آن ارتباط دارد مهم می شود، برهمن ها او را می شناسند و در پانتئون آنها پذیرفته می شوند، شاید به عنوان پسر یا تجسم شخصیتی که عموماً به عنوان الهی پذیرفته شده است. اعتبار برهمنها برای افتخاری ساختن چنین شناختی کافی است، اما این علاقه و عادت هزارساله آنها است که کنترل هر جنبش مهم مذهبی را تضمین کنند و به جای سرکوب، آنها ابطال طلسم مغازه را در خود جای دهند.
ابطال طلسم عشق : و این تلفیق چیزی بیش از شناخت محض است: خدای پرینو چیزی از آداب و صفات جامعه المپیکی که به آن معرفی شده است وام می گیرد.هر چه او بزرگتر شود، روند ادغام و قرض گرفتن قابل توجه تر است. فلسفه هندو همیشه به دنبال یکی ابطال طلسم با سرکه از اندیشه های پرشمار و رایج است، به شیوه ای مغشوش تر، همین هدف را دنبال می کند.
خدایان خود را با هم ترکیب و شناسایی می کند [۱۳۹] و احساس می کند که آنها به تنهایی جزئی تر از آن هستند که واقعاً الهی باشند، یا صفاتی را بر آنها انباشته می کند که می کوشند هر یک را یک کل الهی کافی بسازند. در میان فرآیندهایی که به شکل گیری ویشنو و شیوا کمک کرده است، باید تهاجماتی را که از شمال غربی وارد هند شد.
ابطال طلسم عشق : در نظر گرفت.[۳۳۶] در باختر و سغد هنر و عقاید مذهبی یونان و ایران و هر عنصری که توسط یوه چیه و سایر قبایل وارد شده از مرزهای چین وارد شده بود، ملاقات و ترکیب شد. شخصیت های ویشنو و شیوا نباید به نفوذ خارجی نسبت داده شوند. مهاجمان بیپروا با مهربانی به پرستش شیوا پرداختند، اما هیچ مدرکی دال بر معرفی آن وجود ندارد. اما نفوذ ایرانی و یونانی-باختری به خلق خدایان معین تر، شخصی تر و تصویری تر کمک کرد.
خدایان سرودهای ودایی مبهم و نامشخص هستند: خدای متعال اوپانیشادها کاملاً غیرشخصی هستند، اما میترا و آپولو، اگرچه در عظمت الهی هستند، اما در شخصیت خود و در جذابیتی که برای بشریت دارند، انسانی هستند. تأثیر این مفاهیم خارجی و به ویژه بازنمایی آنها در هنر به بهترین وجه در بودیسم هندی دیده می شود. هندوئیسم سابقه هنری چندان باستانی ندارد و بنابراین تأثیر یونانی-باختری بر آن کمتر آشکار است.
ابطال طلسم عشق : زیرا مجسمه سازی دوره گوپتا به دلیل این الهام به نظر نمی رسد. ویشنو و شیوا نه از لحاظ ظاهری و نه شخصیتی شباهت بیشتری به آپولو و میترا نسبت به خدایان ودایی نشان نمی دهند. شکلهای باشکوه و خارقالعاده، سرها و بازوهای بسیارشان، نمادی از ویژگیهای پیچیده و چندگانه آنهاست. آنها با محدودیت های شخصیتی محدود نمی شوند.
اما نیروهای چندشکل بزرگی هستند که با محدودیت های یک شکل انسانی مشخص نمی شوند. آنها در عین حال اسطورهایتر، انسانیتر و فلسفیتر هستند، زیرا نه بهعنوان خالق و فرمانروای خارج از جهان، بلکه بهعنوان نیروهایی که خود را در طبیعت نشان میدهند، تصور میشوند. اسطورههای پرشور به آنها شکلهای هیولایی، اقامتگاههای آسمانی، همسران و فرزندان میبخشد.
ابطال طلسم عشق : آنها گاه به گاه در این دنیا بهعنوان مرد و حیوان ظاهر میشوند. آنها تحت تأثیر احساساتی عمل می کنند که اگر غول پیکر هستند، اما احساسات انسانی بزرگ می شوند.
دیدگاهتان را بنویسید