
طلسم زبان بند زیر سنگ , رسانه توسل ( جهت مشاوره سنگ و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , طلسم زبان بند زیر سنگ : و کسی می آمد سرخ شده از آفتاب سوختگی، سوخته شدن از آفتاب سوختگی، خسته، لرزان، تشنه، و مستقیم به سمت این خانه روستایی راه افتاد. مردی با بینایی تیزبین او را دید و اکنون گفت: آن عزیز اینگونه عمل می کند، به همین منظور کار می کند.
توسل : او راه دارد.[S. 142]فرض کرد که او می خواهد به این خانه روستایی بیاید. و بعداً او را در این خانه روستایی، روی تراس، نشسته یا دراز کشیده روی کاناپه میدید..
طلسم زبان بند زیر سنگ
که فقط سرشار از احساس خوب بود: به همین ترتیب، ساریپوتو، من قلب و ذهن یک شخص را میبینم و میشناسم. : این شخص اینگونه عمل می کند، به آن کار می کند، چنان مسیری را در پیش گرفته است که وقتی بدن حل می شود، پس از مرگ به جاهای شادی بهشتی می رسد. و او را بعداً با چشم آسمانی می بینم، چشم پاکی که فراتر از محدودیت های انسانی است.
طلسم زبان بند زیر سنگ : در هنگام انحلال بدن، پس از مرگ، در مکان های شادی بهشتی، تنها با احساس خوب بودن. “و ساریپوتو، من قلب و ذهن یک شخص را از طریق می بینم و می شناسم: “این شخص اینگونه عمل می کند، این همان چیزی است که به سمت آن کار می کند، اینگونه است که او راهی را طی کرده است که پس از فروکش کردن هذیان. او هنوز رهاسازی عاطفی ناخودآگاه را حفظ می کند.
سنگ
سنگ : در هنگام انحلال بدن، پس از مرگ، در مکان های شادی بهشتی، تنها با احساس خوب بودن. درست مثل ساریپوتو، اگر آنجا خانه ای روستایی بود، با تراس مطبوع، با ظرافت صیقلی و صاف، با نرده ای دلپذیر، با حصیرهای معطر جلوی طاق های پنجره، و تختی با پتوهای پشمی پرزدار در آنجا بود. با ظریفترین پوستهای بز کوهی، کوسنهای بنفش در دو طرف آویزان شده است.
طلسم زبان بند زیر سنگ : رهایی خرد در طول زندگی ما آشکار، درک و به دست خواهد آورد. و بعداً، پس از فروکش کردن هذیان، دیدم که او راه حل معنوی ناخودآگاه، راه حل حکیمانه را آشکار، درک کرد و به آن دست یافت، در حالی که هنوز زنده بود، تنها مملو از احساس خوب بودن. درست مانند ساریپوتو، اگر یک حوض نیلوفر آبی با آینه ای شفاف، ملایم، خنک، درخشان، به راحتی در دسترس، با طراوت و زمین های جنگلی عمیق نزدیک به آب وجود داشت.
و یک نفر می آمد، سرخ شده از آفتاب سوختگی، سوخته از آفتاب سوخته، خسته، لرزان، تشنه، و دعای زبان بند خانواده عروس مستقیم به سمت همین حوضچه نیلوفر آبی راه افتاد. من یکی دارم[S. 143]مردی تیزبین می بیند و می گوید: آن عزیز این گونه عمل می کند، این همان چیزی است که به سمت آن کار می کند، چنان راه را رفته است که به این حوض نیلوفر می رسد. و بعداً او را می دید.
طلسم زبان بند زیر سنگ : پس از اینکه در دریاچه غسل کرد، نوشید و تمام عذاب و درد خستگی را آرام طلسم زبان بند همگان قوی کرد، نشسته یا دراز کشیده در بیشه جنگل،{۷۷}فقط پر از احساس خوشبختی است: به همین ترتیب، ساریپوتو، من قلب و ذهن یک شخص را می بینم و می شناسم: “این شخص چگونه عمل می کند، این همان چیزی است که به سمت آن کار می کند، او چنین کاری را انجام داده است.
راهی که پس از فروکش کردن هذیان، به رستگاری ذهنی ناخودآگاه تبدیل میشود، رستگاری خرد آشکار، تحقق مییابد و در حال حیات به دست میآید». و بعداً، پس از فروکش کردن هذیان، دیدم که او راه حل معنوی ناخودآگاه، راه حل طلسم زبان بند قوی برای خانواده شوهر حکیمانه را آشکار، درک کرد و به آن دست یافت، در حالی که هنوز زنده بود، تنها مملو از احساس خوب بودن. ساریپوتو، این پنج آهنگ هستند.
طلسم زبان بند زیر سنگ : هرکسی که اکنون به من بگوید، ساریپوتو، کسی که میداند، یعنی میبیند: «گوتامو زاهد دارای طلسم زبان بند مادر شوهر قداست فوقالعاده غنی از وضوح دانش نیست: گوتامو زاهد در حال ارائه آموزهای میخکوبشده است. که خود او ابداع کرد و به آن فکر کرد» و ساریپوتو، از این گفتار پشیمان نشو، این افکار را رد مکن، از این نظر دست برندار، اگر دوست داری آنطور که او تصمیم گرفته به بیراهه بروی.
همانطور که ساریپوتو، راهبی که خویشتن داری، تعمیق و خرد به دست آورده است، می تواند در حالی که هنوز زنده است به دانش دست یابد: من می گویم ساریپوتو، هر که از این گفتار پشیمان نشود، ممکن است این افکار را نداشته باشد.[S. 144]رد شد، از این دیدگاه طلسم زبان بند خانواده شوهر دست نکشید، همانطور که کرد، در مسیر اشتباه افتاد. و در ادامه، من ساریپوتو به دوران زهد چهارگانه اعتراف می کنم.
طلسم زبان بند زیر سنگ : من مشتاق بوده ام، با شور و شوق مانند هیچ دیگری; من دیوانه بودم، خشن است که مانند هیچ دیگری; هوس کرده بودم، غمگین مثل هیچ خیالم راحت شد، مثل هیچ چیز دیگری جایگزین شده است. “پس ساریپوتو، من شور و شوق را تمرین کردم: من فردی بی لباس بودم، فردی بی بند و بار،دست چشنده، نه تازه وارد، نه ته نشین، نه تقدیم می کرد.
نه امتیاز، نه دعوت، و هنگام دریافت صدقه، نه به دیگ نگاه می کرد، نه به کاسه، نه از آستانه، نه به بالای رنده، نه در دیگ، نه از دو نفر که غذا می خورند، نه از یک زن باردار، نه از یک زن شیرده، نه از یک مرد، نه از کسی که کثیف است، نه از جایی که سگی ایستاده است. نه جایی که مگس ها به این طرف و آن طرف می چرخند، نه ماهی خورد، نه گوشت، نه شراب نوشید.
طلسم زبان بند زیر سنگ : نه آب مقطر، نه غلات تخمیر شده. به خانه ای رفتم و به یک مشت غذای صدقه بسنده کردم. به دو خانه رفتم و به دو مشت غذای صدقه بسنده کردم.[S. 145] {78}به هفت خانه رفتم و به هفت مشت غذای صدقه بسنده کردم. من از طریق خیریه تنها یک اهدا کننده، از دو اهدا کننده، تنها از هفت اهدا کننده زنده ماندم. من فقط هر روز اول، فقط یک روز در میان، فقط هر روز هفتم غذا می خوردم.
به این ترتیب این تمرین روزه داری را که تا نیم ماه طول کشید به شدت رعایت کردم. » و من با گیاهان و قارچ ها، برنج و غلات وحشی، با دانه ها و هسته ها، روی شیر گیاهی و رزین درختان، روی علف ها، با سرگین گاو زندگی می کردم، با ریشه ها و میوه های جنگل زندگی می کردم، با میوه های افتاده زندگی می کردم. » و من پوشیدمپیراهن کنفی، پیراهن سجاف را پوشید، دامن پوشید.
دیدگاهتان را بنویسید