شکستن طلسم مار در دفینه , رسانه توسل ( جهت مشاوره دفینه و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , شکستن طلسم مار در دفینه : هیچ کس قبلاً چنین چیزی را ندیده بود. “سپس برخی از مردان مقدس نزد مردی که نابینا به دنیا آمده بود آمدند و به او گفتند: “تو بیهوده و متکبر و تقریباً به همان اندازه کوری که قبلاً بودی.” که حواس ماوراء طبیعی اش تسریع می شود.
توسل : به یک بیابان، یک جنگل، یک غار در کوهستان بروید و این پست را فتح کنید. تشنگی چیزهای زمینی.» مردی که نابینا به دنیا آمده بود اطاعت کرد. و مَثَل با تفسیر آشکار آن به پایان می رسد. بودا ریشی قدیمی است و چهار حقیقت ساده چهار حقیقت بزرگ هستند. او انسان را از زندگی پایین باز می کند و چشمان نابینا را می گشاید.
شکستن طلسم مار در دفینه
من فکر می کنم که تخیلات سر مونیر ویلیامز، اینکه بودا جنبه معنوی بشریت را نادیده گرفت به این دلیل است که او با کلمه “دانش” بودایی را به معنای دانش حقایق مادی تصور می کند. این که تصورات بودا به ایدههای سوئدنبورگ نزدیکتر است تا میل، به نظر من توسط کتاب سینگالی، سامانا فالا سوتا، ثابت شده است.
شکستن طلسم مار در دفینه : مزارع لاجورد بوداهای گذشته را می بیند و صدف های صدف صدف صدف های صدفی بهشتی را می شنود که در فاصله پنج یوگانا به صدا در می آیند.
دفینه
دفینه : و او در شیبهای هیمالیا رفیع چهار وسیله ساده را کشف کرد که قدرت درمان مردی را که نابینا به دنیا آمده بود را داشت. او آنها را از بین برد و با دندان هایش آنها را له کرد و آنها را به کار برد. بلافاصله مردی که نابینا به دنیا آمده بود فریاد زد: «من رنگ ها و ظواهر را می بینم. من درختان و گل های زیبا را می بینم. خورشید درخشان را می بینم.
شکستن طلسم مار در دفینه : بودا اعمال زاهد را به طور قابل توجهی به تفصیل شرح می دهد و سپس بر روی هدف دقیق آنها بزرگ می کند. انسان دارای بدنی است که از چهار عنصر تشکیل شده است.ثمره پیوند پدر و مادرش است. از برنج و کوفته تغذیه می شود و ممکن است کوتاه شود، خرد شود، از بین برود. در این بدن گذرا، هوش او به زنجیر کشیده شده است.
زاهد که خود را به این ترتیب محصور می بیند، ذهن خود را به سمت ایجاد یک پوشش آزادتر هدایت می کند. او بدن دیگری را که از این کالبد مادی آفریده شده است در اندیشه برای خود نشان میدهد – بدنی با شکل، اعضا و اندامها. این بدن نسبت به بدن مادی مانند شمشیر و غلاف یا مار است که از سبدی بیرون میآید که در آن محصور است. پس زاهد، پاک و کامل شده، شروع به تمرین قوای ماوراء طبیعی می کند.
شکستن طلسم مار در دفینه : او خود را قادر به عبور از موانع مادی، دیوارها، باروها و غیره می بیند: او می تواند ظاهر خیال انگیز خود را به یکباره به مکان های مختلف پرتاب کند. او قادر است بدون غوطه ور شدن روی سطح آب راه برود. شکستن طلسم های سنگین او می تواند مانند شاهینی که بال های بزرگی دارد در هوا پرواز کند. او می تواند این دنیا را ترک کند و حتی به بهشت برهما برسد. اکنون قوه دیگری با نیروی اراده او تسخیر شده است.
زیرا مدگر عاج، عاج فیل را مطابق میل خود شکل می دهد. او قدرت شنیدن صداهای جهان غیب را به شکستن طلسم ترس همان اندازه که صداهای دنیای پدیداری را مشخص می کند، به دست می آورد. همچنین با قدرت ماناس او قادر است مخفی ترین افکار دیگران را بخواند و شخصیت های آنها را بازگو کند. او میتواند بگوید: “ذهنی هست که با اشتیاق اداره میشود. ذهنی هست که حق اختراع دارد.
شکستن طلسم مار در دفینه : این مرد اهداف نجیب را در نظر دارد. این انسان هدفی ندارد.” همانطور که کودک گوشواره های خود را در آب شکستن انواع طلسم می بیند و می گوید: «این گوشواره های من هستند»، زاهد پاک شده نیز حقیقت را می شناسد. سپس قوه «دید الهی» به سراغ او میآید، و همه کارهایی را که انسانها روی زمین انجام میدهند و پس از مرگشان و زمانی که دوباره متولد میشوند، میبیند.
سپس اسرار جهان را کشف می کند، و اینکه چرا انسان ها ناراضی هستند و چگونه ممکن است دیگر چنین نباشند. اکنون گفتوگوی بودا و برخی برهمنها را نقل میکنم که فکر میکنم تعالیم او را روشن میکند. این کتاب در کتاب دیگری به نام در سینگالی آمده شکستن طلسم همزاد است. [صفحه ۸۱] هنگامی که معلم در بیشه انبه ساکن بود، برخی از برهمن ها که در سه ودا آموخته بودند.
شکستن طلسم مار در دفینه : آمدند تا در مورد مسئله اتحاد با برهما ابدی با او مشورت کنند. آنها می پرسند که آیا در مسیر درستی نسبت به آن اتحادیه هستند؟ بودا طولانی پاسخ می دهد. او یک مورد ایده آل را پیشنهاد می کند. او فرض می کند که مردی عاشق “زیباترین زن سرزمین” شده است. روز و شب او را در خواب می بیند، اما هرگز او را ندیده است.
او نمی داند که او قد بلند است یا کوتاه، از طبقه برهمن یا سودرا، تیره است یا روشن. او حتی نام او را نمی داند. از برهمن ها پرسیده شماره دعانویس در بوشهر می شود که صحبت آن مرد در مورد آن زن عاقلانه است یا احمقانه؟ آنها اعتراف می کنند که این “حرف های احمقانه” است. سپس بودا همان قطار استدلال را در مورد آنها به کار می برد. برهمنهای صاحب سه ودا مجبور شدهاند اعتراف کنند که هرگز برهما را ندیدهاند.
شکستن طلسم مار در دفینه : نمیدانند قد بلند است یا کوتاهقد یا چیزی در مورد او، و همه صحبتهایشان درباره اتحاد با او نیز صحبتهای احمقانهای است. پلکانی کج میروند و نمیدانند به عمارت میرود یا پرتگاه. آنها در ساحل رودخانه ای ایستاده اند و به ساحل دیگر صدا می زنند که به سمت آنها بیاید. اکنون به نظرم می رسد که اگر بودا معلم سازش ناپذیر بی خدایی بود که سر مونیر ویلیامز از او تصویر می کند.
در این مرحله فرصت تحسین برانگیزی برای تشویق نظرات خود دارد. البته او میگوید که برهمنها چیزی درباره برهما نمیدانستند، به این دلیل ساده که هیچ موجودی مانند برهما وجود ندارد. اما این دقیقاً همان خطی است که بودا نمیپذیرد [صفحه ۸۲]. استدلال او این است که برهمن ها چیزی از برهما نمی دانستند، زیرا برهما کاملاً روحانی است و آنها کاملاً مادی گرا هستند.
دیدگاهتان را بنویسید