
نوشتن دعا با مداد سیاه , رسانه توسل ( جهت مشاوره سیاه و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , نوشتن دعا با مداد سیاه : اینکه آیا بود که سؤالات خود را نوشت، یا بودا بود که پاسخ ها را نوشت، بستگی به نقطه گذاری دارد. به نظر می رسد بهتر است را نویسنده کنیم. ۵ یا نالاندا; با باراگونگ کنونی شناسایی شده است. پس از آن یک صومعه بزرگ در آن ساخته شد که به دلیل اقامتگاه پنج ساله هسوان-چوانگ معروف بود. ۶ به فصل مراجعه کنید.
توسل : یادداشت ۱۱ . در مورد این گفته که نالا زادگاه او بوده، تردید وجود دارد. ۷ شهر «کاخهای سلطنتی». اقامتگاه پادشاهان ماگادا از بیمبیسارا تا آشوکا، اولین کلان شهر بودیسم، در دامنه کوههای . در اینجا اولین سینود طی یک سال پس از مرگ تشکیل شد. خرابه های آن هنوز در روستای راجگیر در شانزده مایلی جنوب غربی بهار باقی مانده است و زیارتگاه جین ها را تشکیل می دهد (EH, p. 100).
نوشتن دعا با مداد سیاه
یک عنوان نظامی = ‘استاد یا مربی اسب ها’ باشد. دو شاگرد معروف دیگر او را ملاقات کردند، نه برای اینکه او را هدایت کنند، بلکه برای هدایت او به بودا. رجوع به کتب مقدس مشرق، ج. xiii، متون وینایا، ص ۱۴۴-۱۴۷. ۱۰ یکی از شش (Tîrthakas = ‘معلمان خطاکار;’ MB، ص ۲۹۰-۲۹۲، اما من جزییات تلاش برای جان بودا را که فاهین به آنها اشاره کرده است) یا مخالفان برهمنی بودا نیافته ام.
نوشتن دعا با مداد سیاه : آن را می نامند تا آن را از چند مایلی آن، محل اقامت قدیمی پادشاهان متمایز کند. می گوید که توسط ساخته شده است، در حالی که آن را به نسبت می دهد. فکر می کنم پسر کاری را که پدر شروع کرده بود به پایان رساند. ۸ به یادداشت ۷ مراجعه کنید. ۹ یکی از پنج اولین پیروان او همچنین نامیده می شود. در پالی عساجی; اما به نظر می رسد.
سیاه
سیاه : این به معنای بالا یا قله تپه نیست، بلکه به معنای «سرخست» آن است، جایی که به رودخانه ختم میشد. ۳ به گزارش این دیدار در MB، ص ۲۸۸-۲۹۰ مراجعه کنید. از هاردی است که میتوانیم در اینجا نام نوازنده را تکمیل کنیم، که در فقط به صورت یا ظاهر میشود. به گفته ما، چنگ یا عود او «دوازده مایل طول داشت». ۴ هاردی (MB, pp. 288, 289) موضوعات را فقط نوشتن دعا برای بازگشت معشوق سیزده می کند که هنوز در یکی از سوتراها یافت می شود.
نوشتن دعا با مداد سیاه : او یک زاهد بود، یکی از طایفه، و بنابراین نامیده می شود. او نظام تقدیرگرایی را تعلیم داد، استفاده از لباس را محکوم کرد و فکر میکرد که میتواند با روزه داری همه هوسها را فروکش کند. او پیروانی داشت که خود را به نام او دعا برای فرزند لجباز می خواندند (ایتل، ص ۸۴، ۸۵)، و پیشگامان جین بودند. ۱۱ پادشاه توسط دواداتا به این سمت منتقل شد. البته فیل آنها را ناامید کرد و به ادای احترام کرد.
رجوع به کتب مقدس مشرق، ج. xx، متون وینایا، ص. ۲۴۷. ۱۲ به فصل مراجعه کنید . xxv، یادداشت ۳ . جیواکا پسر امباپالی باطل شدن طلسم و دعا پادشاه بیمبیسارا بود و خود را وقف طبابت کرد. رجوع به شرح او در کتب القدس الشرق، ج. xvii، متون وینایا، صص ۱۷۱–۱۹۴. فصل بیست و نهم. تپه و افسانه ها یک شب را روی آن می گذراند. بازتاب های او. [چینی ها] (مسافران) با ورود به دره و حفظ کوههای جنوب شرقی، پس از پانزده لی که بالا رفتند.
نوشتن دعا با مداد سیاه : به کوه آمدند. ۱ سه لو قبل از رسیدن به قله، غاری در صخره ها، رو به جنوب وجود دارد که بودا در آن به مراقبه نشسته بود. سی قدم به سمت شمال غربی دیگری وجود دارد، جایی که آناندا در حال مدیتیشن نشسته بود، زمانی که دیو مارا پیسونا، ۲در حالی که شکل کرکس بزرگی به خود گرفت، در مقابل غار جای گرفت و شاگرد را ترساند. سپس بودا، با قدرت مرموز و ماوراء طبیعی خود، شکافی دعا برای برگشت معشوق با فلفل سیاه در سنگ ایجاد کرد.
دست خود را معرفی کرد و بر شانه آناندا نوازش کرد، به طوری که ترس او بلافاصله از بین رفت. رد پاهای پرنده و شکاف دست (بودا) هنوز وجود دارد، و از این رو نام “غار کرکس تپه” آمده است. در جلوی غار مکانهایی وجود دارد که چهار بودا در آن نشسته بودند. همچنین دعانویس آذربایجان غربی غارهایی از آرهات ها وجود دارد که هر کدام در آن نشسته و مدیتیشن می کنند که در مجموع به چند صد نفر می رسد.
نوشتن دعا با مداد سیاه : در جایی که بودا در مقابل آپارتمان صخرهای خود از شرق به غرب (در مراقبه) راه میرفت و دواداتا از میان صخرههای سوسک در شمال کوه، سنگی را به آن طرف پرتاب کرد و انگشتان پاهای بودا را آسیب دید . هنوز آنجاست ۴ سالنی که بودا در آن شریعت خود را موعظه می کرد ویران شده است و فقط پایه های دیوارهای آجری باقی مانده است. بر روی این تپه، قله به زیبایی سبز است.
و به طور عالی بالا می رود. این بلندترین تپه از پنج تپه است. در شهر جدید عود (چوب)، گل، روغن و چراغ خرید و دو بیکشو که از قدیم ساکن بودند (در محل) استخدام کرد تا آنها را (به قله) حمل کنند. وقتی خودش به آن رسید، با گل و بخور نذری کرد و وقتی تاریکی شروع شد چراغ ها را روشن کرد. او احساس مالیخولیا کرد.
نوشتن دعا با مداد سیاه : اما اشک هایش را مهار کرد و گفت: “در اینجا بودا سورآگاما (سوترا) را تحویل داد. ۵من، فاهین، زمانی به دنیا آمدم که نتوانستم با بودا ملاقات کنم. و اکنون من فقط ردپایی را می بینم که از او باقی مانده است، و مکانی که در آن زندگی می کرد، و دیگر هیچ. با این کار، در مقابل غار صخرهای، را خواند، شب را در آنجا ماند و سپس به سمت شهر جدید بازگشت. ۶ ۱ به فصل مراجعه کنید.
یادداشت ۱ . ۲ به فصل مراجعه کنید. نامی است که به مارا داده شده است و به معنای “شهوت گناه” است. ۳ رجوع کنید به MB، ص. ۳۲۰. هاردی می گوید که تلاش دواداتا “با کمک یک ماشین” بود. اما قدیمی ترین روایت در کتب مقدس مشرق، ج. xx، متون وینایا، ص. ۲۴۵، با آنچه فاهین دلالت می کند موافق است که سنگ را با بازوی خود پرتاب کرده است. ۴ و همانطور که هسوان-چوانگ توصیف می کند.
نوشتن دعا با مداد سیاه : چهارده یا پانزده ذراع ارتفاع و سی قدم دور. ۵ به «کاتالوگ ترجمه چینی تریپیتاکا بودایی»، سوترا پیتاکا، شماره مراجعه کنید.
دیدگاهتان را بنویسید