
طلسم زبان بند با نخ , رسانه توسل ( جهت مشاوره نخ و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , طلسم زبان بند با نخ : به همین ترتیب، راهبان اگر گونی دو سر بسته شده بود که پر از دانه های مختلف از قبیل برنج، لوبیا، کنجد بود، و مردی تیزبین آن را باز می کرد و محتویات آن را بررسی می کرد: این برنج است، یعنی لوبیا. که کنجد است.
توسل : همینطور راهبان، راهب به این بدن از کف تا تاج، پوست پوشیده که از نجاست های مختلف پر شده است، نگاه می کند. پس او در بدن مراقب بدن است و از بیرون مراقب بدن است.
طلسم زبان بند با نخ
بدن، درون و بیرون او مراقب بدن است. او مشاهده می کند که چگونه بدن به وجود می آید، مشاهده می کند که چگونه بدن از بین می رود، مشاهده می کند که چگونه بدن به وجود می آید و از بین می رود. “بدن آنجاست”: این بینش اکنون برای او حاضر است، تا آنجا که برای معرفت و تفکر مناسب است. و بی کاشته می ماند و به هیچ جای دنیا دلبسته نیست.
طلسم زبان بند با نخ : پس ای راهبان، راهب وقتی به بدن می رسد مراقب بدن است. «پس راهبان ادامه دهید: راهب هنگام راه رفتن به این بدن نگاه می کند و می گوید: این بدن از نوع خاکی، از نوع آب، از نوع آتش، از نوع هوا است. {۵۸}همانطور که راهبان، یک قصاب ماهر یا کارفرمای قصاب، گاوی را ذبح می کند، آن را به بازار می آورد، تکه تکه می کند و سپس می نشیند: به همین ترتیب، راهبان، راهب در حالی که راه می رود و ایستاده به این بدن نگاه می کند.
نخ
نخ : و بی کاشته می ماند و به هیچ جای دنیا دلبسته نیست. پس ای راهبان، راهب وقتی به بدن می رسد مراقب بدن است. «پس راهبان ادامه دهید: راهب به این بدن از کف تا تاج می نگرد، بدن پوشیده طلسم زبان بند قوی از ناخالصی های مختلف: این بدن پیشانی دارد، مودار است، ناخن و دندان، پوست و گوشت دارد. تاندون ها و استخوان ها و مغز استخوان، کلیه ها، قلب و کبد، دیافراگم، طحال، ریه ها، معده[۸] احشاء، قسمتهای نرم و مدفوع، دارای صفرا، مخاط، چرک، خون، عرق، لنف، اشک، سرم، بزاق، پوزه، روغن مفاصل، ادرار».
طلسم زبان بند با نخ : به عنوان یک نوع: «این بدن از نوع خاکی، از نوع آب، از نوع آتش، از نوع هوا است». «پس او در بدن مراقب بدن است، در بدن مراقب بدن است، در بدن مراقب بدن در داخل و خارج است. او مشاهده می کند که چگونه بدن به وجود می آید، مشاهده دعای زبان بند دشمن صم بکم می کند که چگونه بدن از بین می رود، مشاهده می کند که چگونه بدن به وجود می آید و از بین می رود. “بدن آنجاست”: این بینش اکنون برای او حاضر است.
تا آنجا که برای معرفت و تفکر مناسب است. و بی کاشته می ماند و به هیچ جای دنیا دلبسته نیست. پس ای راهبان، راهب وقتی به بدن می رسد مراقب بدن است. [S. 103] توسط تاندون ها کنار هم نگه داشته می شوند. اسکلت طلسم زبان بند شوهر استخوانی، برهنه از گوشت، آغشته به خون، که توسط رگه ها به هم چسبیده است. اسکلت استخوانی، بدون گوشت، بدون خون، که توسط رگه ها به هم چسبیده است.
طلسم زبان بند با نخ : استخوانها، بدون تاندونها، اینجا و آنجا پراکنده شدهاند، آنجا یک استخوان دست، آنجا یک استخوان پا، آنجا یک استخوان ساق پا، آنجا یک ران، آنجا لگن، آنجا مهرهها، آنجا جمجمه. گویی این را دیده است، درباره خود نتیجه می گیرد: «و این دعای زبان بند دشمن بدن این گونه ساخته شده، این می شود، نمی تواند از آن فرار کند.» سپس راهبان ادامه دهید: گویی راهب جسدی را دیده است که روی آن خوابیده است.
محل دفن، استخوان، لخت، صدفی رنگ. استخوان ها پس از یک سال انباشته شده اند. استخوانها، پوسیده شده، در هم شکسته و به خاک تبدیل میشوند. انگار که دیده باشد، درباره خودش نتیجه می گیرد: توسط تاندون ها کنار هم نگه داشته می شوند. اسکلت استخوانی، بدون گوشت، بدون خون، که توسط رگه ها به هم چسبیده است. استخوانها، بدون طلسم زبان بند و مطیع شدن تاندونها، اینجا و آنجا پراکنده شدهاند.
طلسم زبان بند با نخ : آنجا یک استخوان دست، آنجا یک استخوان پا، آنجا یک استخوان ساق پا، آنجا یک ران، آنجا لگن، آنجا مهرهها، آنجا جمجمه. گویی این را دیده است، درباره خود نتیجه می گیرد: «و این بدن این گونه ساخته شده، این می شود، نمی تواند از آن فرار کند.» سپس راهبان ادامه دهید: گویی راهب جسدی را دیده است که روی آن خوابیده است.
محل دفن، استخوان، لخت، صدفی رنگ. استخوان ها پس از یک سال انباشته شده اند. استخوانها، پوسیده شده، در هم شکسته و به خاک تبدیل میشوند. انگار که دیده باشد، درباره خودش نتیجه می گیرد: توسط تاندون ها کنار هم نگه داشته می شوند. اسکلت استخوانی، بدون گوشت، بدون خون، که توسط رگه ها به هم چسبیده است. استخوانها، بدون تاندونها، اینجا و آنجا پراکنده شدهاند.
طلسم زبان بند با نخ : آنجا یک استخوان دست، آنجا یک استخوان پا، آنجا یک استخوان ساق پا، آنجا یک ران، آنجا لگن، آنجا مهرهها، آنجا جمجمه. گویی این را دیده است، درباره خود نتیجه می گیرد: «و این بدن این گونه ساخته شده، این می شود، نمی تواند از آن فرار کند.» سپس راهبان ادامه دهید: گویی راهب جسدی را دیده است که روی آن خوابیده است. محل دفن، استخوان، لخت، صدفی رنگ. استخوان ها پس از یک سال انباشته شده اند.
استخوانها، پوسیده شده، در هم شکسته و به خاک تبدیل میشوند. انگار که دیده باشد، درباره خودش نتیجه می گیرد: بدون تاندون، اینجا و آنجا پراکنده، آنجا یک استخوان دست، آنجا یک استخوان پا، آنجا یک استخوان ساق پا، آنجا یک ران، آنجا لگن، آنجا مهرهها، آنجا جمجمه. گویی این را دیده است، درباره خود نتیجه می گیرد: «و این بدن این گونه ساخته شده، این می شود، نمی تواند از آن فرار کند.
طلسم زبان بند با نخ : سپس راهبان ادامه دهید: گویی راهب جسدی را دیده است که روی آن خوابیده است. محل دفن، استخوان، لخت، صدفی رنگ. استخوان ها پس از یک سال انباشته شده اند. استخوانها، پوسیده شده، در هم شکسته و به خاک تبدیل میشوند. انگار که دیده باشد، درباره خودش نتیجه می گیرد.
بدون تاندون، اینجا و آنجا پراکنده، آنجا یک استخوان دست، آنجا یک استخوان پا، آنجا یک استخوان ساق پا، آنجا یک ران، آنجا لگن، آنجا مهرهها، آنجا جمجمه. گویی این را دیده است.
دیدگاهتان را بنویسید