
طلسم زبان بند شوهر با نخ , رسانه توسل ( جهت مشاوره نخ و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , طلسم زبان بند شوهر با نخ : و از آنجا که من ساریپوتو چنین امکانی را نمیدانم، آرام، بدون مزاحمت و اعتماد به نفس باقی میمانم. و اعتراف می کنم، ساریپوتو، در میان صدها کاهن – از شهروندان – زاهدان – در میان صدها خدای چهار منطقه – خدایان سی و سه – خدایان نفسانی و خدایان مقدس بوده ام: آنها قبل از من آنجا نشستم و من با آنها صحبت کردم و با هم صحبت و ضد سخنرانی کردیم.
توسل : ساریپوتو، چنین احتمالی وجود ندارد که من ناامید یا خجالت زده شوم. و از آنجا که من ساریپوتو چنین امکانی را نمیدانم، آرام، بدون مزاحمت و اعتماد به نفس باقی میمانم. آنها روبروی من نشستند و من با آنها صحبت کردم و صحبتها و مخالفتهایمان را رد و بدل کردیم. ساریپوتو، چنین احتمالی وجود ندارد که من ناامید یا خجالت زده شوم. و از آنجا که من ساریپوتو چنین امکانی را نمیدانم.
طلسم زبان بند شوهر با نخ
آرام، بدون مزاحمت و اعتماد به نفس باقی میمانم. آنها روبروی من نشستند و من با آنها صحبت کردم و صحبتها و مخالفتهایمان را رد و بدل کردیم. ساریپوتو، چنین احتمالی وجود ندارد که من ناامید یا خجالت زده شوم. و از آنجا که من ساریپوتو چنین امکانی را نمیدانم، آرام، بدون مزاحمت و اعتماد به نفس باقی میمانم.[S. 135] {73}«اگر کسی بخواهد به من بگوید، ساریپوتو، کسی که میداند.
طلسم زبان بند شوهر با نخ : کسی که میبیند: «گوتامو زاهد دارای قداست فوقالعاده غنی از وضوح دانش نیست: گوتامو زاهد در حال ارائه آموزهای میخکوبشده است که میگوید. او خودش تدبیر کرد و فکر کرد، و ساریپوتو، از این گفتار پشیمان نشد، این افکار را رد نکرد، این دیدگاه را رها نکرد، دوست داشت همانطور که تصمیم گرفته بود در مسیر اشتباهی بیفتد. چهار نوع رحم وجود دارد.
نخ
نخ : ساریپوتو، فرد کامل شده، مجهز به این اطمینان چهارگانه، به هشت مجلس می رود و در میان آنها می رود. و اعتراف می کنم، ساریپوتو، که من در میان صدها جنگجو بودم: در مقابل من آنجا نشسته بودند و من با آنها صحبت کردم و گفتار و مخالفت با هم رد و بدل کردیم. ساریپوتو، چنین احتمالی وجود ندارد که من ناامید یا خجالت زده شوم.
طلسم زبان بند شوهر با نخ : ساریپوتو: و کدام یک هستند؟ رحم تخم، رحم بدن، رحم تخمیر، رحم ظاهر. اما ساریپوتو، رحم تخمک چیست؟ وقتی موجوداتی، ساریپوتو، با شکستن پوسته تخمک به دنیا می آیند، ساریپوتو، رحم تخمک نامیده می شوند. اما ساریپوتو، رحم بدن چیست؟ هنگامی که موجودات، ساریپوتو، از پوسته بدن به جهان می آیند، ساریپوتو، رحم بدن نامیده می شوند.
اما ساریپوتو، سینه تخمیر چیست؟ هنگامی که موجودات، ساریپوتو، در ماهی پوسیده یا گوشت پوسیده یا غذای پوسیده، یا در دریاچه یا گودال به وجود می آیند، ساریپوتو، رحم تخمیر نامیده می شوند. اما ساریپوتو، رحم ظاهر چیست؟وقتی خدایان در اعماق فرو می روند و عده ای از مردم و برخی ارواح به آن ساریپوتو می گویند، رحم ظهور. اینها، ساریپوتو، چهار رحم هستند.
طلسم زبان بند شوهر با نخ : اگر کسی بخواهد به من بگوید، ساریپوتو، کسی که میداند و میبیند: «گوتامو زاهد دارای تقدس غنی ماوراءطبیعی وضوح دانش نیست: او آموزهای میخکوبشده دارد.[S. 136]زاهد گوتامو، که خود او ابداع و تدبیر کرد، و او، ساریپوتو، از این گفتار پشیمان نشد، این افکار را رد نکرد، از این دیدگاه دست نکشید، که همانطور که تصمیم گرفته بود، در مسیر اشتباه قرار می گرفت.
پنج آهنگ وجود دارد، ساریپوتو: و چه نوع؟ انحراف، رحم حیوانات، قلمرو ارواح، مردم و خدایان. من مسیر انحرافی، ساریپوتو، و مسیر نزولی و مسیر نزولی را می شناسم، که از طریق پرورش آن به انحلال بدن، پس از مرگ، به تباهی و بلا، به مکان های عذاب دعای زبان بند خانواده شوهر و بدبختی می رسد: من این مسیر را می شناسم. . من رحم حیوان، ساریپوتو، و راه منتهی به رحم حیوان و راه منتهی به رحم حیوان را می شناسم.
طلسم زبان بند شوهر با نخ : که از طریق تزکیه آن هنگامی که بدن پس از مرگ حل می شود، به رحم حیوان می رسد: من نیز این راه را می شناسم. من قلمرو ارواح، ساریپوتو، و مسیر منتهی به قلمرو ارواح و تغییر منتهی به قلمرو ارواح دعا زبان بند دشمن را می شناسم که از طریق پرورش آن می توان بدن را منحل کرد. پس از مرگ به قلمرو ارواح می رسی: من هم این مسیر را می شناسم. من مردم را می شناسم.
ساریپوتو، و مسیر منتهی به جهان انسانی و تغییر منتهی به جهان انسانی را که از طریق تزکیه آنها وقتی بدن پس از مرگ حل می شود، به انسانیت می رسد: من نیز این مسیر را می شناسم. من خدایان، ساریپوتو، و راه منتهی به جهان خدایان و مسیر منتهی به جهان طلسم زبان بند همسر خدایان را می شناسم، که از طریق پرورش آن، وقتی بدن پس از مرگ حل می شود، به مکان های شادی بهشتی می رسد.
طلسم زبان بند شوهر با نخ : این نیز[S. 137]من راه رو بلدم – و من انقراض هذیانی، ساریپوتو، و مسیر منتهی به انقراض هذیانی و تغییر منتهی به انقراض هذیانی را می شناسم، از طریق پرورش کدام یک{۷۴}پس از فروکش کردن هذیان، راه طلسم زبان بند همگان سوزاندنی حل عاطفی ناخودآگاه، راه حل خرد، خود را نشان می دهد، متوجه می شود، به دست می آورد و در حالی که هنوز زنده است خود را تصاحب می کند: من هم این مسیر را می شناسم.
و من قلب و ذهن فردی مانند این، ساریپوتو را می بینم و می شناسم: “این شخص اینگونه عمل می کند، این همان چیزی است که به سمت آن کار می کند، او راهی را در پیش گرفته است که وقتی بدن پس از مرگ حل می شود، او به سمت پایین دعای زبان بند دشمن می رود، در مسیر بدی قرار می گیرد، به ویرانی و فاجعه سقوط می کند. و بعداً او را با چشم آسمانی می بینم، چشم پاکی که فراتر از حد انسان است.
طلسم زبان بند شوهر با نخ : با حلول شدن بدن، پس از مرگ، به سمت پایین، در مسیر بد، به تباهی و فاجعه، فقط از دردناک، خنجر، سوزان. احساسات برآورده می شود. همانطور که ساریپوتو، اگر گودالی عمیقتر از قد یک انسان وجود داشت، پر از زغالهای درخشان، بدون شعله، بدون دود. و یک نفر می آمد، سرخ شده از آفتاب سوختگی، سوخته از آفتاب سوخته، خسته، لرزان، تشنه، و مستقیم به سمت همین گودال رفت.
مردی با بینایی تیزبین او را دید و گفت: آن عزیز اینگونه عمل می کند، این همان چیزی است که به سمت آن کار می کند، راهی را در پیش گرفته است که به وسط زغال های درخشان می افتد. و بعداً او را در معدن زغال سنگ می دید.
دیدگاهتان را بنویسید