
طلسم ستاره , رسانه توسل ( جهت مشاوره ستاره و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , طلسم ستاره : یا به گفته های او گوش دادند، بدون اینکه بیشتر پاسخ دهند، در واقع… در خانه توره، خشم یکسانی در مورد اوریولا وجود داشت و هیچ زمانی نبود که طغیان های پسر عمو مورد بررسی، اغراق و بحث قرار نگیرد. کارلینیوس پدری نداشت، دورا مادری نداشت. اما او که مقتدر بود و به پادشاهی داخلی خود، به ثروت و تحصیلات عالی که دریافت کرده بود، افتخار می کرد.
توسل : دربار کوچک شیرین و خدمتگزاری را نیز در اطراف خود قرار داد. او از پسر عمویش کوچکتر بود و زیبایی بلوندش، باشکوه وقد بلند، تازه با لباس های اثاثه یا لوازم داخلی عجیب و غریب، موها و دست های خوشمزه، با هوای کاستلانی غیرقابل دسترس، او را به موزه منطقه تبدیل کرده بود، و اشتیاق آن بچه های چاق خانه های مجلل، که بسیار به نمایشگاه ها و محصولات کشاورزی می رفتند.
طلسم ستاره
آنها اغلب یکدیگر را، کارلینیوس و دورا، در مهمانیهای بیجا، سواحل حمام و لیسبون میدیدند، جایی که حتی در همان هتل اقامت میکردند. پدرش، مانوئل زارکو، وانمود کرد که متوجه خواهرزادهاش، نامزد ، نمیشودهمانطور که در مورگادیای وحشیانه خود گفت. پسرها اما کسانی بودند که به سوراخ ها نگاه می کردند و نمی خواستند از مزخرفات پیرمرد بدانند.
طلسم ستاره : کارلینیوس، هر جا که میرفت، بسیار پر سر و صدا و بیاهمیت بود، در این برخوردهای کوتاه با دورا جدی و پریشان میشد، و چشمان شفافش اعماق سوزان و مالیخولیا کسی را که متعجب میشد، میپوشاند. زیرا در حقیقت، هیچ زنی نمی توانست با دورا برابری کند، به دلیل اشراف نوع خود، ظرافت رفتار، لباس، داستان های ثروت و غرور خانوادگی را مطالعه کرد.
ستاره
ستاره : اما ناراضی از بازدیدکنندگانی که جرأت میکردند در مقابل بیوهی ثروتمند قضاوت کنند، رفتار خواهرزاده یا برادرشوهرش – که دیگر هرگز دندانهایش را ندید و طعم شیرینی را نچشید! الا به تنهایی، بیوه فرناندو زارکو، می تواند در مورد جنون بستگانش بحث کند. بقیه بدون هیچ اظهارنظری آنچه را که از بیرون شنیده بودند گفتند.
طلسم ستاره : کسانی که به خوبی از منافع و اتحادهای احتمالی یا از پیش برنامه ریزی شده آگاه بودند، در تمام این لبه منطقه، ازدواجی شایسته دورا نمی دیدند، مگر اینکه با افتخار فرود آمد، که همه می گفتند محتمل نیست. فقط یک نامزد شایسته او بود، کارلینیوس. – وقتی جوجهها دندان دارند، زمینهای اطراف چنین فکر میکردند. دقیقاً در آن روز، روستای S. Mathias به نشانه شکستن طلسم مرگ جشن، کار در مزرعه را متوقف کرده بود.
کسانی که از املاک بودند با چوبهایشان و چکمههای چرمی بلند و خشنشان آمده بودند، رقصندگان در تمام خانهها میچرخیدند. و در حیاط کلیسا، در درهای فروش، پیشخوان مدرسه سلطنتی، یا حتی در گوشه خیابان، اینجا و آنجا، دهقانان در مزرعه، کت و شلوارهای نو، برافروختگی های شراب بر روی صورتشان، بیشتر بود.
طلسم ستاره : بیش از سه ساعت در انتظار عروسی مزارع در اواسط ژوئن اولین رنگ های طلایی گندم رسیده، مواج و شکستن طلسم سحر جادو فراوان را داشتند که هاله آن را در سراسر مناطق در یک سلام برازنده پخش کرد. از این طرف و آن طرف، میان غلاف های به هم ریخته و بی نظم، گرداب های بی نظمی از گل زدایی، مثل لب های دختری سوزان، قرمز خشخاش می خندید.
و چگونه سیکاداها به سراغ تنها افراد دربار آمده بودند، سر و صدای آبیاری کور، اخطارها از درختی به درخت دیگر رد و بدل شکستن طلسم دل سیاهی می شد، همانطور که تابستان پیش می رفت. با این حال، هنوزشبها سرد بود و شبنم صبح بر برگها، اشکهای پنهانی عشق خیانتشده میریخت. آب در واقع از میان صخرهها و نهرها میگذرد، سرد و شور از سرزمینهایی که از آن عبور میکردهاند.
طلسم ستاره : و سرسبزی مستقیم به پاناسکاهای سرسبز، خرچنگها و منتراستهای سواحل میداد. از نظر شکستن طلسم بخت گشایی میکروسکوپی، انگورها خوشههایی را بین پومپانوی قرمز زرد و زنگ زده تشکیل میدادند. پرندگان در حال آمدن هستند، کبوترها پس از مهاجرتی سخت از راه رسیده بودند، و من گمان می کنم که پرنده های سیاه تازه ازدواج کرده که در میان زمزمه نی ها و بوته ها موسیقی اپرت می سازند.
لانه های خود را جمع کرده و منتظر پرنده بودند. . در این آرامش بزرگ، روح ایدههای ساده خوشبختی، برهنه نوشتن دعا و طلسمات از جاهطلبیهای بینظم و شهوتانگیز، و در شیرینی تپش در میان عطرهای وحشی را پذیرفت. در جستوجوی عشقهای لطیف و بتهای حلیم، در امتداد مسیرهایی که گوشهای غمانگیز خمیده بودند، پرواز کردم و صدقهای از اولین گندمهای فصل را در دامانم گذاشتم.
طلسم ستاره : روستا که از دور دیده می شد از شادی و سفیدی مسحور کننده بود. روی تپهها، دور تا دور، گوشهنشینهای مستقر در روز و شب او را زیر نظر داشتند. خدا که به دلیل کفر شهرها غیرقانونی شده بود، شاید در قامتی در آنجا قدم زدیک گدای پیر با صحبت های شیرین و فروتنی تسلیم شده. و در شب، هنگامی که گلههای آهسته راه خود را به سمت دکانها میآمدند.
این گوشه روستایی صحنههای کتاب مقدسی از لطف معصومانه داشت، چوپانها و شبانزنانی که در مقابل لمس تثلیث زانو زده بودند تا فرشته را بگویند، خنده اربابان به خاطر بدهیهایشان، آوازهایی که محو شده بودند. در کوهان راه ها، خلاصه هر آنچه که مرثیه غم انگیز خورشید در حال مرگ را در هم می آمیزد. آن روز، کارلینیوس با دختر عمویش دورا ازدواج کرد، و دو خانه قوی منطقه که سالها به دلیل نفرت از هم جدا شده بودند.
طلسم ستاره : سرانجام قرار بود از طریق این پیوند اولادها، صمیمیت خوبی به خود برگردانند. شگفتی و کنجکاوی را تصور کنید که چنین موفقیت غیرمنتظره ای در سراسر استان گسترش یافت که به اختلافات زارکوها معروف بود، که مدتها اعلام شده بود. اما همانطور که دلایل آپارتمان در سایه رها شده بود، انگیزه های درونی دوستی جدید بین دو خانه نیز ناشناخته بود. ظاهراً دلیل اصلی این پیوند ازدواج پسران بوده است.
اما این کافی نبود. ملاحظات مخفی دیگری باید داشته باشدتحت تأثیر و اینها کدومشون؟ زیرا بالاخره سرشت سربلند و سرسخت زن بیوه شناخته شد; عبارات او در مورد برادر شوهرش به عنوان الگوی مردانه و استقلال مصمم نقل شد. و طرف برج هم به او رحم نکرد. دورا یک بار هم با عمه اش صحبت نکرده بود. او هنوز جوان است، نمی دانم چند بار او را ملاقات کردم.
طلسم ستاره : چشمان سیاه بیوه برای لحظه ای به چهره گیج کننده نوزاد خیره شد و سپس بدون اثری از محبت به آن طرف نگاه کردند. حقیقت این است که زارکو پیر، با اشاره به کارلینیوس، همیشه از کلمات بی رحمانه استفاده می کرد، مارو، ولگرد، پسر آن یکی… ناگهان پسرها در حال ازدواج بودند! هرگز چنین چیزی در آن اطراف اتفاق نیفتاده بود. حالا ببینیم اوریولا میاد توی برج بخوابه یا نه! ساقدوش های چاق S. Mathias با علاقه از درب خانه گفتند.
اکثر آنها حتی اگر آن را ببینند حتی آن را باور نمی کنند. و شرط بندی شروع شد. تماشای نحوه خوابیدن شرط ببندید که چطور نمی خوابید! دسته مانوئل زارکو در میان بی حوصله ترین گروه ها متکبرانه به این موضوع پرداختند: -بالاخره، آنهایی در اوریولا هستند که خود را تحقیر می کنند.
دیدگاهتان را بنویسید