
طلسم جدایی هفت میخ , رسانه توسل ( جهت مشاوره میخ و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , طلسم جدایی هفت میخ : آنها ناشناخته برای او چاپ کرده بودند، با عنوان « آموزش مختصر pour prier” پلانتین به فرانسه گریخت و برای جلوگیری از مصادره، برخی از دوستانش را به عنوان طلبکار مجبور به فروش و خرید در چاپخانه اش کرد.
توسل : سال بعد – پس از متقاعد کردن دولت به ارتدوکس بودن خود – به آنتورپ بازگشت و شرکتی متشکل از خود و چهار شریک از جمله برخی از طلبکاران ادعایی خود را تشکیل داد. در حالی که این ترتیب ادامه داشت،از سال ۱۵۶۳ تا ۱۵۶۷ بیش از دویست کتاب چاپ شد و چهل کارگر دائماً مشغول به کار بودند.
طلسم جدایی هفت میخ
کار او قبلاً به دلیل زیبایی نوع و عالی بودن کاغذ مورد استفاده قابل توجه بود. اندکی پس از انحلال شراکت، پلانتین کاری را انجام داد که قرار بود بزرگترین کار حرفهای او و یکی از برجستهترین آثار در تاریخ چاپ باشد، کتاب معروف این نسخه ای از کتاب مقدس به چهار زبان باستانی، لاتین، عبری، یونانی و کلدانی بود. نوع عبری از یک چاپخانه ونیزی خریداری شد.
طلسم جدایی هفت میخ : در حالی که دو نوع آخر به صراحت برای این کتاب ریخته گری شدند. دوستش چایاس فیلیپ دوم را به این پروژه علاقمند کرد و آن پادشاه، محقق بزرگ آریاس مونتانوس را از آلکالا برای نظارت بر کار فرستاد. حمله کمی بیرحمانه بود، زیرا روجریو در انجام این مقدار کند به نظر میرسیدالتماس کرد. سپس کشف شده، آوازی لزج بین تف سیگار را آغاز کرد.
میخ
میخ : اولین کتاب پلانتین در سال حادثه او در سال ۱۵۵۵ منتشر شد در طول هفت سال بعد، مطبوعات او تعداد محدودی کار را منتشر کردند، اما در سال ۱۵۶۲ به دستور نایب السلطنه، مارگارت، دوشس پارما، دفتر او مورد حمله قرار گرفت و سه نفر از کارگران او به خاطر یک کتاب بدعت آمیز توقیف و به گالی ها محکوم شدند.
طلسم جدایی هفت میخ : که گاه خود را در انحرافات غزلی گم می کرد، گاه با مهارت دوباره بر جزئیات خاصی از قصد عملی تأکید می کرد. و از دقت های سخت خانه اش گفت، آن جنگ های تاریک بزرگ بدبختی که صدقه نمی خواهد، و فداکاری های دیوانه وار استعدادهای خفه شده توسط توطئه های سکوت. روجریو این کار را دو بار انجام داد – مرد، آیا آن… مرد، آیا آن… – اما خفه شد.
فکر می کرد تنبل است، اگر این بدبختی را به دوستی رد کند، خود را منفور می دانست. و در پایان ده دقیقه کیف را بیرون آورد. “چهار می گویید، درست است؟” -یا پنج… یا شش… یا هفت… لیندوسو میگفت، و روجریو هر سکه را به نوبه خود رها میکند – استعداد، استعداد زیادی که با دستان پر برای بازی شما خرج شده است.
طلسم جدایی هفت میخ : ایناهاش! وحشی گری، خشم شکسپیر، بله! سرگیجه اعدام همیشه شفافیت مشکل را تضعیف می کند. پنج… شش… این رویای تاریک و رقصانه، با پرش ها و پسرفت هاست که شخصیت های هوگو را بر شانه شکستن طلسم انسان هایش می لرزاند. او که یک پوزیتیویست با خنده ی آرام مردی مرده به آن ملحق شد، باید با خونسردی بیشتری ادامه دهد.
هفت… متشکرم، تو مرا نجات دادی. “ببین اگه بیشتر میخوای پسر… -نه از نو. من کاملاً فراموش شکستن طلسم روغن گرگ کرده بودم که این بی اهمیتی را بپردازم. آن مین ها را بیشتر بگذارید. کوچولوهایی که به چکمه نیاز دارند… بگویید می خواهند بازی شما را ببینند. ای کودکی! و دستی را که به سمت پول دراز کرده بود بست. – مقاله من را خواهید دید.
طلسم جدایی هفت میخ : من شما را با استادان مقایسه می کنم، دلیلی برای شکایت ندارید. و با فانوس سه لبهاش به میخفروشی که در نیمساخت، گوشهای بود، رفت و گفت: دقت، پیادهها، علاقهی متوسط ، در حالی که روجریو منتظر بود و سیگارش را گاز شکستن طلسم شیطانی میگرفت. روزها و ماه ها گذشت، بدون اینکه رابطه روجریو با این هنرمند واقعاً پیشرفت کند.
نویسنده بیچاره از مراسم تشریفاتی خسته شده بود، وقت خود را برای اظهارات تلف می کرد، با هدایایی از گل و آیات بهترین کارخانه، اتاق دعا برای شکستن طلسم مغازه رختکن را ترک نمی کرد. اما با نگاه کردن به ولدو بزرگ در مردمک ها، آن جرقه ناگهانی را در آنها ندیدم که یک زن با آن ادعای صمیمیت یک مرد را داشته باشد. و روز به روز همانطور که از آغوش او می لغزد.
طلسم جدایی هفت میخ : مانند مار، حیله گرتر و بیشتر،به نظر میرسید که میل او در هر انزجاری که میکشید، مملو از شوق افسارگسیخته میشد. وقت آن رسیده بود که با او راحت شویم و از نزدیک شکستن طلسم شیطان همدیگر را بشناسیم – روجریو تمایل چندانی به دیوانگی نداشت. عشق افلاطونی روح ولایتمدار او را مسخره می کرد و در تجارت مثبت بود و عادت داشت فوراً اشتهایی را که به سراغش می آمد را ارضا کند.
هر چقدر هم که سعی می کرد برای کسانی که به رختکن می رفتند با هنرمند صمیمی جلوه کند، از این ارتباط فرضی هیچ غرغری در اطرافش نشنید. الا او را دید که مثل بقیه از راه رسید، با خنده کوچکی دستش را فشرد و باعث شد دستبندهایش به صدا در بیایند. “خوب عزیزم؟” و سخنرانی قطع شده ادامه یافت.
طلسم جدایی هفت میخ : سپس اصلاح مورد نیاز هنگام ورود به آن اتاق رختکن. شما با سر برهنه آمدید و با احترام زیادی از او خواستگاری کردید. مردان سیگار نمی کشیدند. یک کلمه آشنا، یک لطف برهنه تر، رنگ عنبیه الوهیت را به رنگ تبدیل کرد. و بدون آشنایی قبل از معرفی ناب ترین فرمول های سبک. چون میدانستید با یک زن برتر روبهرو هستید.
اولین بازیگر پرتغالی، ستاره، الهه، موزه درام، راشل، سارا، ام. ل مارس ،و متبرک ترین لوح ها در این ژانر آپوتئوزها. سپس، زن جهان، روح دوشس بالزاک، خوب خواندن، و رفتار جدی، گفته شد، در میان بوم های نقاشی رایج نیست. این متعلق به این زنان صحنه بود که از نظر روحی فاسد و از حساسیت خود فرسوده شده بودند.
طلسم جدایی هفت میخ : به دلیل عادت به تظاهر، بازی زنده و نقاشی همه چیز، لب، مو، احساسات. سوء استفاده از لوازم آرایشی که اپیدرم صورتش را خراب می کند، شفافیت رژگونه را که در یک زن، حتی در سنین پیری، جوانی ابدی روح است – در عین حال که نقش های خشونت آمیز، که نشاط او را کم رنگ می کند.
دیدگاهتان را بنویسید