
دعانویس برای شفای بیمار , رسانه توسل ( جهت مشاوره بیمار و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعانویس برای شفای بیمار : انگیزه جهل ذاتی در هر احساسی نه شادی آور است و نه غم انگیز؟” «برادر ویساخو، نه هر احساس شادی انگیزی دارد، نه هر احساس غم انگیزی انگیزه نفرت دارد، نه هر احساس شادی و نه غم انگیزی انگیزه نادانی ندارد.
توسل : حالا خانم بزرگوار، احساس شادی چه اشکالی دارد، احساس غم چه اشکالی دارد، احساس نه شادی و نه غم چه اشکالی دارد؟ «در احساس شادی، برادر ویساخو، میل طمع مذموم است.
دعانویس برای شفای بیمار
در احساس غم، تمایل به نفرت مذموم است، در احساس نه شادی و نه غم انگیز، تمایل جهل مذموم است». [S. 561] «حالا ای بزرگوار، آیا انگیزه حرص و طمع در هر احساس شادی طرد شدنی است، آیا انگیزه نفرت در هر احساس غم و اندوهی باید طرد شود، آیا انگیزه جهل در هر احساسی طرد می شود نه شادی است و نه غم؟ ” نه در هر احساس شادی، برادر ویساخو، شهوت طمع دور انداخته شود.
دعانویس برای شفای بیمار : نه در هر احساس غم انگیز، شهوت نفرت دور انداخته شود، نه در هر احساس، نه شادی و نه غم انگیز، شهوت جهل نیست. دور انداخته شد. برادر ویساخو، راهبی، به دور از شهوات، به دور از چیزهای ناخوشایند، در آرامشی سعادتمندانه متفکرانه، در تقدیس رؤیای اول، ساکن است. و بنابراین طمع را رد می کند و هیچ غریزه طمعی به او وابسته نیست.
بیمار
بیمار : چه انگیزه ای در احساس نه شادی و نه احساس غم انگیز است؟” «برادر ویساخو، احساس شادیبخش، حرص و آز، احساس ناراحتکننده به نفرت، برای نه شادیآور و نه ناراحتکننده، درخشش جهل وجود دارد.» “و ای بزرگوار، آیا انگیزه حرص و آز در هر احساس شادی آور است، انگیزه نفرت در هر احساس غم و اندوه نهفته است.
دعانویس برای شفای بیمار : و یک راهب، برادر ویساخو، با خود میگوید: «چه زمانی سرزمینی را که قدیسان قبلاً در اختیار دارند، فتح خواهم کرد؟» و بنابراین، در حالی که با اشتیاق در مورد نجات عالی فکر میکند، احساس درد میکند.{۳۰۴}و بنابراین او نفرت را رد می کند و هیچ انگیزه ای برای نفرت ندارد. و یک راهب، برادر ویساخو، پس از رد شادی ها و غم ها، پس از نابودی شادی و غم سابق، به تقدیس پاکی کامل بی درد، بی شادی، آرام بصیر، رؤیت چهارم دست می یابد.
پس جهل را رد می کند و غریزه جهل ندارد.» “خانم محترم، از احساس شادی چه نتیجه ای حاصل می شود؟” “از احساس شادی، برادر ویساخو، احساس غم و اندوه می آید.” [S. 562] “و بانوی بزرگوار، چه چیزی از احساس غم انگیز ناشی می شود؟” “از احساس غم برادر ویساخو، احساس شادی می آید.” و بعد از آن، بانوی بزرگوار، که احساسات نه شادی آور است.
دعانویس برای شفای بیمار : و نه غم انگیز؟ برادر ویساخو، از احساس نه شادی و نه غم انگیز، نادانی می آید. «و بزرگوار از جهل چه می آید؟» «از نادانی برادر ویساخو، دانش می آید». و ای بزرگوار از علم چه می آید؟ “از دانش، برادر ویساخو، نجات می آید.” “و ای بزرگوار، نجات چه می آید؟” “از نجات، برادر ویساخو، نجات می آید.” “و چه چیزی در پی آن بزرگوار از انقراض است؟” برادر ویساخو، شما فراتر از سوال کردن رفتید.
نمی توانید مفهوم سوال را درک کنید. زیرا برای سرازیر شدن در خاموشی، برادر ویساخو، زندگی زاهدانه به پیش می رود، در فرونشاندن وارد می شود، در خاموشی در می آمیزد. برادر ویساخو اگر به صلاح توست، برو و از آن حضرت روشنگری بطلب: چنانکه مبارک آن را به تو تقدیم کرد، نگهدار.» ویساخو، عابد، خوشحال و راضی از سخنرانی نون دمدینا، از جای خود برخاست و به نون دمدینا سلام کرد.
دعانویس برای شفای بیمار : با احترام به سمت راست چرخید و به سمت محل اقامت مبارک رفت. یک بار آنجا با احترام به آن حضرت سلام کرد و به پهلو نشست. اینک، ویساخو، یک طرف نشسته بود، و یک کلمه به کلمه گفتگو با راهبه دعا برای رفع بیماریهای پوستی دمدین را برای حضرت عالی نقل کرد. پس از این روایت، آن حضرت ویساخو عابد را چنین خطاب کرد: «حکیم، ویساخو، راهبه ضمدین است، دانا، ویساخو، راهبه ضمادین است.
اگر می خواستی از من روشنگری بخواهی، ویساخو، دقیقاً همین پاسخ را به تو می دهم.{۳۰۵}همان گونه که راهبه ضمّدینّا به دعانویس برای افسردگی شما داده است؛ زیرا معنی آن همین است، پس آن را حفظ کنید.» آن مبارک چنین گفت. عابد ویساخو با رضایت از کلام آن مبارک شاد شد. ۴۵. قسمت پنجم گفتار پنجم راه زندگی – من – من شنیدم که زمانی آن مبارک در ساواتی، در سیگروالد، در باغ آناتاپیندیکو اقامت داشت.
دعانویس برای شفای بیمار : در آنجا مبارک رو به راهبان کرد: «ای راهبان!» آن راهبان با دقت به مبارک پاسخ دادند. پس آن حضرت فرمود: [S. 564] راهبان چهار راه برای زندگی وجود دارد: چهار راه چیست؟ سبک زندگی که بدی حال و بدی به ارمغان می آورد، سبک دعای مجرب برای دفع بلا و بیماری زندگی که مصیبت حال و آینده را به همراه دارد، سبک زندگی که بدی حال و خوبی آینده را به ارمغان می آورد و سبک زندگی که خیر حال و آینده را به ارمغان می آورد.
اما راهبان، آن شیوه زندگی که خوب حال و مصیبت آینده را به همراه دارد چیست؟ برخی از زاهدان و برهمنان، راهبان، می گویند دعانویس برای مرگ و تعلیم می دهند: «ما در شهوت گناهی نمی یابیم.» شهوت را آزاد می کنند، با راهبه های مجعد معاشرت می کنند و می گویند: «چرا آن زاهدان و برهمنان عزیز از آمدن احتیاط می کنند. ترور انکار شهوات موعظه شد، غلبه بر شهوت آموزش داده شد؟ شیرین است.
دعانویس برای شفای بیمار : آغوش این راهبه جوان، انعطاف پذیر، پشمالو!» اینگونه صحبت می کنند و اجازه می دهند شهوتشان هر طور که می خواهند انجام دهد. اگر بگذارند شهوتشان هر طور که میخواهند انجام دهد، وقتی بدن پس از مرگ حل میشود، در مسیری دعانویس برای جذب پسر اشتباه، در تباهی و فاجعه فرو میروند و احساس دردناک، سوزش و سوزش میکنند. سپس می گویند:{۳۰۶}لذت دلیلی است.
که ما اکنون احساس دردناک، سوزش و سوزش داریم! «به همین ترتیب راهبان، اگر در اواخر تابستان یک خزنده خزنده میوه دهد و دانه ای در ریشه درختی باشکوه بیفتد. راهبان، خدایی در آن وجود دارد[S. 565]باوم، ترسیده و ناامید، هیجان زده زندگی می کند. اما اکنون بیایید ای راهبان، دوستان و بستگان خدا، خدایان بیشه، خدایان جنگل، خدایان درخت، همه خدایان که گیاهان، علفها و نوک درختان را زنده میکنند.
دعانویس برای شفای بیمار : دور هم جمع شوید و به آرامی در گروه کر بگویید: «نار. ترسید عزیزم نترس عزیزم! مطمئناً آن دانه توسط قرقاول خواهد خورد، یا آهو آن را می جود.
دیدگاهتان را بنویسید