
دعانویس برای طلاق , رسانه توسل ( جهت مشاوره طلاق و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعانویس برای طلاق : آگاه هستید؟ با توجه به بیماری خود، متوجه بدبختی این قانون طبیعت، امنیت بی نظیر عاری از بیماری، به دنبال توقف توهمات هستید؟ مشروط به اینکه خودش بمیرد، متوجه بدبختی این قانون طبیعت، امنیت غیرقابل مقایسه جاودانه، انقراض هذیانی به دنبال؟ مشروط به درد خود، از بدبختی این قانون طبیعت، یقین بی همتای هموار نشده ای که به دنبال توقف هذیانی بود.
توسل : آگاه هستید؟ در معرض کثیفی خود، متوجه بدبختی این قانون طبیعت، بی آلایش است[S. 309]اطمینان غیرقابل مقایسه به دنبال رفع هذیان است؟ «و من، راهبان، پس از مدتی، هنوز در شکوفههای تازه، با موهای تیره براق، از جوانی شاد، در نخستین مردانگی، برخلاف میل پدر و مادر گریان و نالهام، با مو و ریش تراشیده، با لباسهای رنگ پریده، لذت میبرم.
دعانویس برای طلاق
رها شده از خانه به بی خانمانی. «پس چون حاجی شدم و در جستجوی خیر واقعی و جست و جوی عالی ترین راه بی همتای آرامش بودم، نزد خارو کلامو رفتم و به او گفتم: ای برادر کلامو دوست دارم در این تعلیم و دستور زاهدانه زندگی کنم. در اینجا، راهبان، اَخارو کلامو پاسخ داد: «بمان، ای بزرگوار! چنین است این تعلیم که انسان فهیم{۱۶۴}حتی خیلی زود، می توان تسلط خود را قابل درک و آشکار ساخت و به آن دست یافت.
دعانویس برای طلاق : و من، راهبان، خیلی زود، خیلی زود، این آموزش را درک کردم. من اکنون آموختم، راهبان، همان طور که لب و صدا می توانند بیان کنند، کلام دانش و کلام شاگردان بزرگتر، و من و دیگران می دانستیم: «ما آن را می دانیم و درک می کنیم.» سپس، راهبان، این فکر به ذهنم خطور کرد. من: «آخارو کلامو کل آموزه را بر اساس اعتقاد خود اعلام نمیکند که «من در اختیار آن هستم و برای خودم قابل درک است.
طلاق
طلاق : آنگاه راهبان، این فکر به ذهنم خطور کرد: «من به دنبال چه هستم، من در معرض تولد، پیری، بیماری، مرگ، درد، خاک، هر تولد، پیری، بیماری، مردن؟، مشمول درد، به کثیفی؟ چه می شود اگر من که خود در معرض زاد و ولد هستم، با توجه به بدبختی این قانون طبیعی، به دنبال امنیت بی بدیل بی نظیر، پایان توهمات باشم؟ مشروط به پیری خود، از بدبختی این قانون طبیعت، امنیت بیسابقهای که به دنبال توقف هذیانی بود.
دعانویس برای طلاق : مطمئناً خارو کلامو این آموزش را دقیقاً میداند.» اکنون، راهبان، من نزد خارو دعانویس برای گشایش بخت کلامو رفتم و چنین گفتم: «ای برادر کلامو، چگونه اعلام میکنی که ما این تعلیم را درک کردهایم، آن را آشکار کردهایم و به آن دست یافتهایم؟» سپس، راهبان، خارو کلامو آن را بیان کرد.[S. 310]آنگاه، راهبان، این فکر به ذهنم خطور کرد: «حتی آخارو کلامو هم اطمینان ندارد، اما من اطمینان دارم.
حتی اَحَرو کلامو هم ثبوت ندارد، اما من استواری دارم. حتی اَخارو کلامو هم بصیرت ندارد، اما من بصیرت دارم. حتی اَخارو کلامو هم خود شیفتگی ندارد، اما من در خود شیفتگی دارم. حتی آخارو کلامو هم حکمت ندارد، اما من خرد دارم. اگر اکنون بخواهم این تعلیم دعانویس برای کار را که اقارو کلامو میگوید: «من در مالکیت آن باقی میمانم، که برای خودم روشن شده است، به دست میآورم.
دعانویس برای طلاق : تا برای من کاملاً روشن شود، چطور؟» و خیلی زود، راهبان، من این آموزه را درک کرده بودم، آن دعانویس برای جلب عشق را برای خود آشکار کرده بودم و به آن دست یافتم. اکنون، راهبان، به خارو کلامو بازگشتم و چنین گفتم: «این تعلیم است، برادر کلامو؟ آیا تا آنجا که ما فهمیده ایم، آشکار شده و به آن رسیده ایم؟» – «ای برادر، آیا این تعلیم تا این حد فهمیده، آشکار و به دست آمده است.
خوشبختیم، ای برادر، بسیار خوشبختیم که ببینیم.» چنین ارجمند به عنوان یک زاهد واقعی! همانطور که من این آموزه دعانویس برای چله بری را موعظه می کنم، تو نیز به آن دست یافتی.{۱۶۵}همانطور که شما آن را به دست آورده اید، من نیز این آموزه را موعظه می کنم. همانطور که من آموزش را می دانم، شما نیز آموزش را می دانید. همانطور که شما آموزش را می دانید، من نیز آموزش را می دانم.
دعانویس برای طلاق : همانطور که من هستم، شما هم هستید. همانطور که تو هستی، من هم هستم. پس بیا برادر، ما دعانویس برای دفع همزاد خودمان این گروه از شاگردان را رهبری کنیم.» به این ترتیب، راهبان، اقارو کلامو، معلم من، من را که شاگرد او هستم، همتای خود اعلام کرد و مرا گرامی داشت.[S. 311]با افتخار بزرگ سپس ای راهبان این فکر به ذهنم خطور کرد: این تعلیم به رویگردانی نمی انجامد.
برگرداندن، منحل شدن، از بین بردن، از بین بردن، بیدار شدن، انقراض،اما فقط برای ورود به قلمرو نیستی.» و این تعلیم را ناراضی یافتم، راهبان، و ناراضی از آن رفتم. «اکنون، راهبان، در جستجوی خیر واقعی، در جستوجوی عالیترین راه صلح بینظیر، نزد اوداکو، پسر رامو، رفتم و به او گفتم: «ای برادر رامو، دوست دارم در این تعلیم زاهدانه زندگی کنم. و دستور دهید.
دعانویس برای طلاق : سپس، راهبان، اوداکو راماپوتو به من پاسخ داد: «بمان ای بزرگوار! این تعلیم چنان است که انسان فهیم می تواند، حتی در مدت کوتاهی، تسلط خود را قابل فهم و آشکار سازد و به آن دست یابد.» و من راهبان، خیلی زود، خیلی زود، این تعلیم را فهمیدم. من اکنون آموختم، راهبان، همان طور که لب و صدا می توانند بیان کنند.
کلام دانش و کلام شاگردان بزرگتر، و من و دیگران می دانستیم: «ما آن را می دانیم و درک می کنیم.» سپس، راهبان، این فکر به ذهنم خطور کرد. من:[S. 312]برای من، راهبان، این فکر بود: «حتی رامو هم اعتماد نداشت، اما من اعتماد دارم. حتی رامو هم استواری نداشت{۱۶۶}اما من استواری دارم. حتی رامو هم بصیرت نداشت، اما من بصیرت دارم.
دعانویس برای طلاق : حتی رامو هم خود شیفتگی نداشت، اما من در خود شیفتگی دارم. حتی رامو هم عقل نداشت، اما من عقل دارم. پس فرض کنید این تعلیم که رامو میگوید: «من در اختیار آن هستم و برای خودم روشن و قابل فهم هستم»، باید در پی کسب آن باشم تا برای من کاملاً روشن شود؟» و خیلی زود، خیلی زود، راهبان اگر این آموزه را فهمیده بودم، آن را برای خود آشکار می کردم و به آن دست می یافتم.
اکنون، راهبان، دوباره نزد اوداکو راماپوتو رفتم و چنین گفتم: “آیا برادر، طبق توضیحات رامو، این آموزه را ما در این زمینه درک، آشکار و به دست آورده ایم؟” این تعلیم درک شد، آشکار شد و ارائه شد.» – «اکنون دارم، برادر، من این آموزش را فهمیدم، برایم روشن کردم و به آن رسیدم.» – «خوشحالیم، ای برادر، بسیار خوشبختیم که چنین بزرگواری را به عنوان یک زاهد واقعی می بینیم! همانطور که رامو تعلیم را اعلام کرد.
دیدگاهتان را بنویسید