
دعا برای حل مشکلات زندگی , رسانه توسل ( جهت مشاوره زندگی و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعا برای حل مشکلات زندگی : بهعنوان واقعیتی که بیان آن بیفایده و احمقانه است، زیرا میداند که این مردان نیستند که او را بیرون نگه میدارند. بلکه عدم تناسب او هستند. علاوه بر این، او میداند که از راههای دیگر برای او خوب میشود، و در نتیجه تعادل جبران میشود. می بینید، او قدرت و ضعف خود را می داند.آیا دانشی ارزشمندتر از این برای کسی وجود دارد.
توسل : هیچ چیز قابل توجه تر از این نیست که او این امور را تقسیم بندی می کند که می تواند برای خودش عمل کند و مواردی که اگر اصلاً عمل کند برای شوهرش باشد. بنابراین، همانطور که گفتم، او در مورد دارایی یا تجارت خود آزادانه به نام خود عمل می کند و همچنین اغلب برای شوهرش نیز اقدام می کند. آنها هر دو اسناد را امضا می کنند، وام می گیرند و به طور مشترک به آنها پول قرض می دهند.
دعا برای حل مشکلات زندگی
اما در امور عمومی او هرگز اجازه نخواهد داد که نامش [صفحه ۲۱۱] ظاهر شود. نه اینکه علاقه زیادی به این چیزها نداشته باشد. او در هیچ دنیایی جدا از هم زندگی نمی کند. همه چیزهایی که شوهرش را تحت تأثیر قرار می دهد به همان شدت او را مورد علاقه او قرار می دهد. او در دنیایی از مردان و زنان زندگی می کند و دانش او از امور عمومی و تمایل و قدرت او برای تأثیرگذاری بر آنها بسیار زیاد است.
دعا برای حل مشکلات زندگی : او از بسیاری جهات برای شوهرش با قدرت و خطاب عمل می کند، و از اینکه به نام او یا خودش در دادگاه ها ظاهر شود، به عنوان مثال، یا در انجام انواع خاصی از تجارت هراسی ندارد. او می داند که می تواند تجارت خاصی را به خوبی یا بهتر از شوهرش انجام دهد و این کار را انجام می دهد.
زندگی
زندگی : تجربه طولانی به او آموخته است [صفحه ۲۱۰] که چیزهای زیادی وجود دارد که او نباید در آنها دخالت کند. و او می داند که این تجربه است که آن را ثابت کرده است و نه هیچ فرمانی. او می داند که دلیل اینکه زنان قرار نیست در امور عمومی دخالت کنند این است که ذهن و بدن آنها برای آنها مناسب نیست. بنابراین، او این را میپذیرد، همانطور که حقارت جسمانی را میپذیرد.
دعا برای حل مشکلات زندگی : اما او مدتها پیش آموخت دعا برای رفع تمام مشکلات زندگی که بهترین راه او این است که از طریق و توسط شوهرش عمل کند، و قدرت او و نام او سپر او در مبارزه است. بنابراین زنان هرگز به طور آشکار در هیچ موضوع سیاسی نگران نیستند.
این که چقدر احساس آنها قوی است را می توان بهتر از هر راه دیگری با یک داستان نشان داد. در سال ۱۸۸۹ من بسیار دور در مرز شمال غربی برمه مستقر شدم و مسئول حدود چهار هزار مایل مربع از سرزمینی بودم دعا برای فروش ماشین از راه دور که به تازگی ادغام شده بود. من با اولین ستونی که تا به حال به آن کشور نفوذ کرد به آنجا رفتم و زمانی که پس از آرام سازی نسبی منطقه، بدنه اصلی نیروها عقب نشینی کردند، آنجا ماندم.
دعا برای حل مشکلات زندگی : این مکان نسبتاً هیجانانگیزی برای زندگی بود. از تبی که دستهجمعی مردان را دعا برای قبولی در امتحان رانندگی فرا میگرفت و مردم مرزی که همیشه برای تماشای فرصتی خوب برای یک یورش تماشا میکردند، چیزی نگویم، من به سادگی با نیروهای مسلح هجوم آوردم. مردانی که به نظر می رسید از همان زمین بلند شده بودند – پیگیری حرکات آنها خیلی سخت بود – به هر جایی که صلاح می دیدند حمله می کنند و ناگهان ناپدید می شوند.
البته نیروی قابل توجهی از نیروها و پلیس برای سرکوب این شورشیان وجود داشت، اما کل کشور آنقدر بی راه بود، به طوری که [صفحه ۲۱۲] ناشناخته بود، چنان هزارتوی درهم تنیده از تپه و جنگل، پر از دهکده های پراکنده. ردیابی گروه هایی که مرتکب این دعا برای ثروت فراوان حملات شده اند، اغلب غیرممکن است. و برای تعقیب کنندگان بیمار و خسته گاهی به نظر می رسید که هرگز نباید آرامش را به کشور بازگردانیم.
دعا برای حل مشکلات زندگی : دهکده ها به صورت گروهی چیده شده بودند و بر سر هر گروه یک رئیس با اختیارات و وظایف معینی وجود داشت که وظیفه اصلی آن این بود که مردم خود را ساکت نگه دارد و در صورت امکان از آنها در برابر شورشیان محافظت کند. حالا دعا برای فروش خانه فوری اتفاق افتاد که یکی از این سران ها یکی به نام Saw Ka بود، که در زمان خود یک شغل آزاد بود، اما اکنون خدماتش در کنار نظم بود – یا، حداقل، ما امیدوار بودیم.
او مردی مبارز بود و نسبتاً به این نوع ورزش علاقه داشت. به طوری که روزی وقتی نامه ای از او دریافت کردم که روستاییانش تعدادی سارق مسلح را که قصد داشتند تعدادی از احشام روستا را بلند کنند، پس از درگیری تعقیب و دستگیر کردند. نامه زمانی به من رسید که در دادگاه خود، یک چادر ده فوتی در هشت و مشغول رسیدگی به پرونده بودم.
دعا برای حل مشکلات زندگی : بنابراین، با بیان اینکه بعداً افراد را خواهم دید و دستور داد زندانیان را در قفل بگذارند، به کارم ادامه دادم. وقتی پرونده من تمام شد، اتفاقاً متوجه شدم که در بین کسانی که بدون در چادر من نشسته بودند و منتظر بودند، خود Saw Ka بود، بنابراین من فرستادم تا او را صدا کنم و موفقیتش را به او تعارف کردم. گفتم: «به کمیسر گزارش خواهد شد.
که بدون شک [صفحه ۲۱۳] به شما برای مراقبت و کوشش شما در خدمات عمومی پاداش خواهد داد.وقتی صحبت میکردم متوجه شدم که مرد نسبتاً گیج به نظر میرسید و وقتی حرفم را تمام کردم گفت که واقعاً نمیفهمد. او با متواضعانه افزود، او آگاه بود که رئیسی سخت کوش، همیشه در کارهای خیر فعال، و برای دکویت ها و دیگر بدکاران وحشتناک بود. اما در مورد این دزدان خاص و این جنگ او کمی متحیر بود.
دعا برای حل مشکلات زندگی : طبیعتاً بسیار شگفت زده شدم و نامه برمه ای را که این ماجرا را توصیف می کرد، از روی میز برداشتم. شروع میشد، “عزیز، من، ماونگ ساو کا، سرپرست، و غیره” و به سبک معمولی بود. آن را به Saw Ka دادم و گفتم آن را بخواند. وقتی داشت می خواند، چشمان سیاه شرورش برق می زد و وقتی کارش تمام شد گفت یک هفته است که به خانه نیامده است. او گفت: «از بازدید از رودخانه وارد شدم.
جایی که برای افتخار شما اطلاعات خصوصی جمع آوری کرده ام. من پنج دقیقه قبل از اینکه به من زنگ بزنند اینجا نرفته بودم.
دیدگاهتان را بنویسید