
دعای برگرداندن معشوق در یک روز , رسانه توسل ( جهت مشاوره روز و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعای برگرداندن معشوق در یک روز : و پس از خواب آرام ممکن است روز بعد بیدار شوند تا ببینند که مزارع سبز را با سیلاب های نور غسل می دهد، و شبنم درخشان گل ها را خشک می کند، و صدای انفجار شادی را می شنود. آواز بهاری، و هوای مطبوع باز شدن بهار را نفس بکش. و همانطور که او خسته و غمگین و غمگین می رفت، دهانه دره بیشه ای دلپذیر را نشان می داد.
توسل : جایی که درختان بسیاری سایه سپاسگزار خود را در هم می آمیختند، و شکوفه های بسیاری عطرهای شیرین را در هم می آمیختند. و آنجا، زیر درخت وکول آویزان، گل رز و انگور شیرین یاسمن، در یک کاناپه، بدون ضیافت، در حالی که نزدیک چشمه ای با اسپری در حال ریزش، سطح حوض درخشانی را به هم ریخته بود، که آهنگ مایعش با آن در می آمیخت. آواز پرندگان بسیاری که در میان درختان پنهان شده اند.
دعای برگرداندن معشوق در یک روز
و سه لطف ظاهری خواهر وجود داشت، [۲] زهره جوانی که از دریا برمی خیزد، زهره ای که به ظاهر بی گناهی کودکانه بود در حوض غسل می کرد، در حالی که خنده کم مایعش شیرین و شفاف بود. و یکی وینا را کوک می کرد، و در حالی که می نواخت، دیگری به آرامی می رقصید، دستانش را کف می زد، زنگ های نقره ای اش را به صدا در می آورد.
دعای برگرداندن معشوق در یک روز : و او که وینا می نواخت شیرین خواند. “بیا به کاسه ما و استراحت کن – زندگی در بهترین حالت جاده ای خسته کننده است. بخور، زیرا تخته تو بسیار گسترده شده است، بنوش، زیرا شرابت قرمز درخشان است، استراحت کن، زیرا روز خسته گذشته است، بخواب، برای سایه ها سریع جمع شوید. سیمهای وین خود را خیلی بلند کوک نکنید، در حالی که فشار میآیند میشکنند و موسیقی میمیرد.
روز
روز : اکنون سیدارتا گامهایش را به سمت گایا خم کرد، سفر یک روزه دور، در آن زمانهای باستانی مردان فاصلهای را مشخص میکردند، در این عصر سرگردان دیگر به آن توجه نمیکردند، وقتی لحظهها را با مایلها میشماریم. و انسان ممکن است غرق شدن خورشید را از دید خود ببیند. در پشت سواحل بزرگ ابرهای خاکستری و زمستانی، در حالی که دانه های برف پر، هوای دعای گشایش در کار بسته شده یخبندان را پر می کنند.
دعای برگرداندن معشوق در یک روز : اما بودا پر از ترحم در حال عبور گفت: افسوس ای جان بیچاره، اندکی پرواز دعای مجرب برای درد زانو می کند مثل پروانه های نقاشی شده در مقابل چراغ که به زودی بال هایت را می سوزانند، مانند کبوترهای احمق، بادبادک بی رحم را برای گرفتن و کشتن فرا می خوانند. راهنمای دزد، وسوسه کردن مردم به خطا، که به زودی تحقیر میکنند. آه! دنیای فقیر، منحرف، سرد و بیرحم! لذتهای عشق طعمه شهوت میشوند.
شادیهای بهشت تبدیل به آتش جهنم میشوند.» [۱] من می دانم بسیاری از کسانی هستند که فکر می کنند بودا به دعا اعتقاد نداشت، که آرنولد در این کلمات به دهان خود می آورد، که شبیه به صدا درآوردن زنجیر در طاق زندان است: “دعا نکن! روشن دعای برگرداندن معشوق با فلفل سیاه نشو! از سکوت چیزی نپرس، زیرا نمی تواند حرف بزند! بودا تعلیم داد که دعای صرف بدون هیچ تلاشی برای غلبه بر بدیهای ما، فایدهای بیش از این ندارد که یک تاجر دعا کند.
دعای برگرداندن معشوق در یک روز : تا کرانه دورتر رودخانهای متورم به سوی او بیاید، بدون اینکه به دنبال وسیلهای برای عبور باشد، که صرفاً در کلمات با اعلامیه تفاوت دارد. از سنت جیمز که ایمان بدون اعمال مرده است. اما اگر او یاد داد که اشتیاق دعای برای درد پا جدی یک روح برای کمک، که جوهر دعا است، هیچ کمکی در مبارزه برای زندگی بالاتر نیست، پس تمام خواندن من مقصر بوده است، و کل عبادت بودایی یک خطا بوده است.
انحراف از آموزه های بنیانگذار آن [۲] مارا سه دختر خوشگذرانی را از محله شمالی فرستاد تا بیایند و او را وسوسه کنند. نام آنها تنها، راتی و رنگا بود. فا هیان (بیل)، ص. ۱۲۰. کتاب پنجم. اکنون مارا قدرتمند، روح هوا، شاهزاده تاریکی، جهانهای حاکم در پایین، تمام این سالهای خسته بودا را تماشا کرده بود، در پی آن بود که گامهای استوار او را به بیراهه بکشاند، با دعای عزیز شدن در چشم همه حیله های بسیاری که هوش شیطانی اش ابداع کرده بود.
دعای برگرداندن معشوق در یک روز : مبادا طول باید نور زنده را پیدا کند و میلیون ها نفر را از قلمروهای تاریک خود نجات دهد. اکنون، پادشاهی های جهان را به او نشان می دهد.او تاج چاکراوارتین را به او تقدیم کرد. اکنون دریاهای گشوده از دانش، بی کرانه، پهناور، دانش اعصار گذشته و آینده، دانش طبیعت و قوانین پنهانی که او را هدایت می کند، دگرگونی ها را هدایت می کند.
سکوال بر سکوال، [۱] بی کران، بی نهایت، با این حال همیشه. با هماهنگی حرکت کرد، او فکر کرد که روح خود را با غرور پف کند تا زمانی که جهان رنجور را کاملاً فراموش کند، در گناه و اندوه که کورکورانه دست و پا می زند. اما وقتی دید که شهوت قدرت از حرکت در نمی آید و تشنگی دانش او را از جست و جوی جدی به دنبال نور زنده، از عشق لطیف به هر موجود زنده دور نمی کند.
دعای برگرداندن معشوق در یک روز : وسوسه گران را شک و ناامیدی تاریک فرستاد. و در حالی که او به نظاره پیروزی نهایی بود، آن نور را در غار خاموش دید، و شنید بودا آن دعای جدی را دم میزد، و متحیر فرار کرد، و جرأت نکرد به پشت سر نگاه کند. زیرا اگر چه برای بودا تمام راهش تاریک به نظر می رسید، دشمن زیرک او می توانست قدرتی را ببیند، قدرتی توانا، که همیشه در نزدیکی معلق بود.
کمکی حاضر در هر زمان نیاز، زمانی که روح های غرق شده با جدیت به دنبال کمک هستند. او در واقع مانند مگس های گرگ پرنده فرار کرد، از پارس سگ نگهبان یا صدای چوپان نگران شد، در حالی که به دنبال ورود به دسته خوابیده بود، اما به زودی با قدمی نرم و یواشکی باز می گردد، با تندترین رایحه ای که نسیم گذرنده را استشمام می کند، با گوش هایی که در حال شکار هستند.
دعای برگرداندن معشوق در یک روز : کوچکترین صدا، با چشمانی خیره کننده که تک تک چیزهای متحرک را تماشا می کند، با آرواره های گرسنه، غرق در اطراف چین تا سپیده دم او را به جستجوی لانه اش می کشاند. پس مارا فرار کرد و به همین دلیل به زودی بازگشت، و به این ترتیب او هر قدم بودا را تماشا کرد. او را با ملایمت دیدم که قدرت متکبر را فرو نشاند.
دیدگاهتان را بنویسید