
دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند , رسانه توسل ( جهت مشاوره فرزند و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند : تمام روحش مشتاق آرامش درونی او بود، «از راز تاریک زندگی غافل نشوید – پشت تاریک ترین ابرها خورشید هنوز می درخشد.» «اما. شاهزاده گفت: “بسیاری کورکورانه در اندوه، ترس و جهل عمیق دست می زنند، در حالی که معلمان مغرورشان، سرهایشان را برافراشته، با جسارت به سر می برند، رهبران کور نابینایان. بیا مواظب باش، روزه بیا، وای و درد بر من، و حتی تبعید از خانه شیرین خودم، از همه استقبال خواهم کرد.
توسل : که بتوانم به آنها نور بدهم. تعهد متولد نشده عشق، آمیختگی جان باطن روح ما، که اکنون در درون من به هم می زند تا تو را مکث کند؟» «فقط به خاطر عشق به تو و او و همه! ای ضرورت سخت! ای جام تلخ! اما آیا من را مانند ترسوهایی میخواهی که از مسیر وظیفه دوری کنم.
دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند
هر چند با خارها محصور شده باشد – خاریهایی که باید پاهای من و تو را سوراخ کنند؟» سؤال را بهعنوان تیزترین شمشیر سوراخ میکند؛ عشق آنها، شادیهایشان، وسوسه میشوند که او را نه بگویند.
دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند : اما به زودی او همه چیز را غلبه کرد و با آرامش گفت: “عشق من، زندگی من، جایی که وظیفه آشکارا به تو میگوید که بروی، هر چند که قلب بیچاره من باید خونریزی کند، و اگر چه چشمانم اشکهای سوزان تلخ می گریند. قلب آنها برای کلمات پر از اشک است، به آرامی دست او را فشار داد و آنها به خانه رفتند. و در حضور این ناشناخته تاریک، لطافتی عمیق و فراگیر، هر کاری را هدایت می کند و هر لحنی را آرام می کند.
فرزند
فرزند : آیا این پیری، یا حرص و طمع کینه توز پیر شده است؟ آه چقدر بر خلاف آن زندگی دیگر فرار کرد! همرزمان جوانی او، زن و فرزندش، مرده اند، اما سرشار از عشق به همه، از سوی همه عزیزان، با تمام دل اشتیاق به خیر دیگران، با آخرین نفس هایش گریه کننده مصیبت های دیگران.یاسودارا نازنین گفت: «بهترین معشوق من»، چشمان درخشانش پر از اشک دلسوزانه بود.
دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند : همانطور که در اتاق بیمار و معشوق قدم سبک است، صدا نرم و کم است. اما به زودی روزهایشان با وظایف متنوع پر می شود، شب هایشان با آرامشی شیرین، به آرامی می گذرند، تا زمانی که دعا برای علاقه مند شدن فرزند به درس خواندن به نظر می رسد این سایه بلند می شود و محو می شود – مثل زمانی که خورشید از میان طوفان گذرا می گذرد، قطرات درخشان باران را که می ریزند طلایی می کند، و کمان را رنگ می کند.
امید بر ابرهای در حال گذر با این حال هنوز افکار غم انگیز قدیمی گاهی برمی گردند، بار وظیفه ای که انجام نشده است، آرزوی جدی برای نور روشن تر. این فکر که ساعت به ساعت و روز به روز انبوه بی پناه کورکورانه بر آن تاپ می زنند، شادی های او دعا برای سلامتی و طول عمر مادر را ابری می کرد و اغلب خواب را از بین می برد. یک روز با این حال و هوای غمگین به این فکر افتاد که مردمش را آنطور که در زندگی روزمره هستند ببیند و نه در لباس تعطیلات برای ملاقات با شاهزاده آنها. در لباس بازرگان، ارابهرانش، منشیاش، شاهزاده و چانا ناشناخته گذشتند.
دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند : و خیابانهای شلوغ را دیدند که با زمزمههای شلوغ زنده بودند، بازرگانان با پاهای ضربدری، با اجناس متنوعشان، جنگی پر حرف برای ارزانکردن یا تقویت، کسی که برای پاک کردن آن هجوم میآورد. کوچهها با چرخهای سنگی دعا برای غدد لنفاوی بزرگ، گاوهای قوی کند کشیده شده. حاملان پالانکین در حال غرق کردن “هو، هو، هو، هو” در حالی که قدم بر می دارند و او را ستایش می کنند.
خانمهای خانهدار از آب چشمه کوزههای آب متعادل میآورند، بچههای سیاهچشمشان باسنهایشان را به هم میزند، زبانهای شلوغشان را در همین حین مشغول شایعهپراکنی چیزهای کوچکی میکنند که دور روزمره زندگی را برایشان میسازد. بافنده ماهر در دعا برای فروش کالا با قیمت بالا بافندگی دست و پا چلفتی خود. آسیاب در سنگ آسیاب خود در حال آسیاب کردن غذا. زره پوش، پیراهن های پست خود را به هم وصل می کند.
دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند : صرافی در تجارت بی رحم خود. جمعیت پرشور و مشتاق برای تماشای دعا برای لاغر شدن شکم و پهلو افسونگران مار جمع شده بودند که می توانند رقص مرگبار آنها را برای هواپیمای بدون سرنشین غوره های مهره ای بی ضرر کنند. شمشیربازانی که چاقوهای زیادی را در هوا نگه می دارند. شعبده بازان، و آنهایی که روی طناب می رقصند، بالا می چرخیدند.
و این همه کار متنوع و بیکاری پر مشغله مانند یک چشم انداز در حال گذر. در حالی که از میان این صحنه های متنوع می گذشتند، شاهزاده ای که گوش هایش به نت های غم انگیز زندگی کوک بود، چشمانش به سرعت عمیق ترین سایه هایش را می گرفت، غم، درد و نیاز، بیماری و مرگ را یافت، در تار و پودش بافته شد.
دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند : ببری که از بوتهای سرپناه سرچشمه میگیرد، رفیق تاجری را از کنارش ربوده بود. یک مار کبری مرگبار که در کنار راه پنهان شده بود، تنها پسر یک بیوه را نیش زده بود. نفسی از باد جنگل، خون جوانی سرد شد، یا استخوان های مردی قوی را از درد نافذ پر کرد. خانواده ای که در اثر یک قدم بی دقت بیوه شده است. رعد و برق سریع ابری خشمگین، دامادی را که عروسش را به خانه می آورد.
اصابت کرد – همه اینها و بیشتر او شنید، و خیلی چیزها دید: مرد جوانی که در اوایل زندگی ضربه خورده بود، به هم ریخته بود، یک اندام فلج شده را می کشید، در حالی که یکی بود. بازوی شل بی فایده در کنارش آویزان بود. اتفاقاً کوتولهای لقمههای کوچک میفروخت، بدنش به ندرت به شکل انسان بود، که دستها و پاهای بلندش بهنظر میآمد آویزان بودند.
دعا برای سلامتی و طول عمر فرزند : سر نجیباش را روی سینهاش جلو انداخته بود، چهرهاش رنگ پریده و غمگینش به وضوح مثل کلمات گفته میشد که زندگی هیچکدام را نداشت. سلامتی و امید برای او؛ پیرمردی که از چاله می لرزید، ناتوان، ناتوان، فلج، تکیه بر عصا آمد، که چشمانش کسل کننده، لعاب و بی معناست، وقتی ذهن فرار می کند، بدن درنگ می کند. یکی گرفتار تشنج داغ ناگهانی خون، در حال پیچیدن از درد، در کنار راه غرق شد.
لکه بنفش طاعون روی گونهی رنگ پریدهاش، قطرههای سرد عرق روی پیشانیاش، با چشمهایی که بهشدت میچرخند و لبهای پر جنبوجوش، نفس نفس میکشد و به سختی کمک میخواهد – اما قبل از اینکه شاهزاده بتواند کمک کند، مرگ تسکین میدهد.
دیدگاهتان را بنویسید