
دعا برای تسکین درد پا , رسانه توسل ( جهت مشاوره پا و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعا برای تسکین درد پا : تو بدبختی زندگی را نمی بینی، زیرا تو خوشبختی – حداقل در حال حاضر خوشحالی، هر چند لحظه بعد ممکن است تو را در حال زاری پیدا کند.پناهگاهی می جویم که از آنجا بتوانم دست خود را برای کمک به گرفتاران دراز کنم.
توسل : من به وضعیت بودا خواهم رسید تا برای همه بشریت رهایی بیاورم. DD. چرا وقتت را با این پسر بیهوده تلف می کنی، سیداتا؟ شایعاتی مانند اینکه شما دو نفر ادامه دهید چه سودی می تواند داشته باشد؟ ک.همیشه سرزنش میکنی ای صورت ترش چشم توخالی! شما همیشه اخلاقی هستید. حتی برادر شوهر خوبت هم برایت دنیا طلب است.
دعا برای تسکین درد پا
من با شما صحبت نکردم، خودم را خطاب به سیداتا کردم. ب- عدیین قلب دارد، قلب انسان است و تمام همدردی من با اوست. DD. اگر قصد زندگی دینی دارید و به غربت می روید، بهتر است خود را وقف روزه و تفکر کنید.
دعا برای تسکین درد پا : ک. شما با من صحبت نمی کنید، اما من با شما صحبت خواهم کرد و به شما خواهم گفت که در تمام تمرینات مذهبی خود به خود فکر می کنید، در حالی که سیداتا به دیگران فکر می کند.
پا
پا : اما یک فلسفه عمیق را پنهان می کند. K. پس چرا، پروردگار خوب، چرا نمی خواهی درس شاد آن را بیاموزی؟ ب. کالا خوب گوش کن، و می فهمی: [۸] بین اهداف ما تفاوت وجود دارد: تو به این دنیای گذرا چسبیده ای، اما من به دنبال ابدی هستم.
دعا برای تسکین درد پا : کاش به غربت میرفتی اینجا هیچکس دلتنگت نمیشه خطاب به خود به سیداتا. اما ای خدای من، تو نباید به غربت بروی، زیرا ضررت بیشتر از فایده است. ب. چطور ممکن است، کالا اوداین خوب من؟ ک. همسر بزرگوارت یاسودهارا می آید.
یاسودهارا می آید، خدمتکارانش با چترها فاصله ای محترمانه دارند. بیا پسر ما را ببین، او یک کودک دوست داشتنی است. تازه از خواب بیدار شد. او شما را فراموش می کند، افکار غم انگیز قلب شما در مورد جهان و زندگی، زیرا او، عزیزم، خود زندگی است.
دعا برای تسکین درد پا : کالا با گوپا، یکی از خدمتکاران یاسودهارا، معاشقه می کند. ب. فوراً دنبالت میآیم. Y. [خطاب به Devadatta] و برادر، شما همراه باشید؟ Dd.Not I. این کودک آغاز بدبختی جدید است. این خطای قدیمی در دور ابدی چرخ زندگی را ادامه می دهد.
او به داخل خانه می رود. دواداتا به باغ عقب نشینی می کند. ب.حالا کالا صحبت کن. ک. ای شاهزاده سیداتا به غربت نرو[۱۰] ما را رها مکن. من بدون تو نمی توانم زندگی کنم. تو آرامش منی، معلم من، راهنمای من. من از دستورات شما پیروی نمی کنم.
دعا برای تسکین درد پا : اما دوست دارم آنها را بشنوم. اوه من نمیتونستم بدون تو زندگی کنم نرو شاهزاده نازنین به فکر همسرت باش، همسر خوب و دوست داشتنی ات، دلش را می شکند. به فکر فرزندتان باشید. نرو شاهزاده بزرگوار بگذار یکی دیگر ناجی جهان شود.
شخص دیگری می تواند به خوبی نجات دهنده و بودا شود. مطمئنم خیلی ها هستند که دوست دارند دعا برای عزیز شدن آن مکان را پر کنند، و کسی می تواند این کار را انجام دهد که خانه ای کمتر راحت برای ترک داشته باشد، همسری کمتر دوست داشتنی داشته باشد.
دعا برای تسکین درد پا : کسی که وارث یک پادشاهی نیست، و کسی که چنین شیرینی ندارد. پسر کوچولوی امیدوار کننده ای که شما دارید من بدون تو نمی توانم زندگی کنم. ب. آیا با من می روی؟ K. [زانو می زند] بله پروردگار من، من می خواهم. من را همراه خود ببرید تا شما را شاد کنم.
آیا می خواهید از خانه به خانه برای گدایی غذا بروید؟ با یک کاسه در دست، یک دلقک بی خانمان؟ نه قربان، این برای من مناسب نیست. ب. آیا شب ها زیر درختان جنگل می خوابید؟ ک. نه قربان، من سرما می خورم. این برای من نیست.
دعا برای تسکین درد پا : آن زندگی برای من نیست. من می روم و صدای بلبل را می شنوم. سیداتا به دنبال شاهزاده خانم وارد قصر می شود. [۱۱] K. زندگی یک بودا برای همه نیست. او همسری ندارد، نه لذتی دارد و نه تفریحی. او نمی تواند بخندد، او نمی تواند گریه کند.
او نمی تواند دوست داشته باشد او نمی تواند آه بکشد. او همیشه موعظه می کند، موعظه می کند. او همیشه تدریس می کند، تدریس می کند. از گذرا بودن زمان تعجب می کند و در بدبختی انسان می اندیشد و رستگاری او را در تسلیم دلخراش می یابد.
دعا برای تسکین درد پا : آن زندگی که می بینم برای من نیست: «دو نفر بیمار می شوند. من روشنگری پیدا نمی کنم. مصیبت دنیا را برنمیدارم و در جستوجوی حقیقت شکست میخوردم. خروجی کالا اوداین [در طول آخرین صحنه، گرگ و میش به تدریج وارد شده است.] صحنه سوم. [صحنه با پرده باز تغییر می کند. حجابی پایین میآید، و وقتی دوباره بالا میرود.
اتاق تخت سیداتها و یاسودهارا را میبینیم که با نورهای مخروطی کم نور شدهاند.][۱۲] یاسودهارا (Y) روی تخت با نوزاد در آغوش، دو خدمتکار در انتظار. سیداتا (ب) وارد می شود. هاله ای از نور (نه خیلی قوی) سر او را احاطه کرده است.
دعا برای تسکین درد پا : شاهزاده خانم برمی خیزد، نوزاد را می گذارد و به طرف شوهرش می رود. ای خوب پروردگار دعا برای تبدیل عشق یک طرفه به دوطرفه من، شاهزاده من، شوهر من! یک مکث صدایش را عوض می کند که انگار از ابراز احساساتش خجالت می کشد.
با لحن واقعی. راهولا دوباره خوابش برد. ب. چرا غمگینی یاسودهارای خوب من؟ اشکی دعا برای تسکین درد سوختگی را می بینم که در چشمت برق می زند. ی. وقتی می شنوم که از آرزوهای مذهبی ات صحبت می کنی، غم و اندوهی ناگفتنی بر روحم می رباید. ب. آیا اگر مأموریتم را انجام دهم خوشحال نمی شوی؟ اگر به بالاترین هدف رسیدم؟ اوه! سیداتا! شما من را دوست ندارید.
دعا برای تسکین درد پا : من همه جهان و تو را در آغوش می گیرد. ی. اگر واقعاً مرا دوست داشتی، جای دعا برای محبوب شدن در چشم همه زیادی برای همه دنیا باقی نمی ماند. شما تمام روز به دنیا فکر می کنید و یک دقیقه هم برای همسرتان وقت ندارید.
ب. دارم عزیزم! ی. شوهر بزرگوارم! ب. صحبت کن![۱۳] ی. به ندرت جرأت می کنم تو را به این نام صدا کنم. شما مهربان و ملایم هستید، اما برای یک شوهر بیش از حد والا هستید.
دعا برای تسکین درد پا : از نظر حیثیت بسیار دور هستید. ممکن است از نظر من اشتباه باشد، ممکن است دعا برای تسکین درد دندان گناه باشد، اما ای کاش کمتر رفیع و دوست داشتنی تر بودی. ب. عزیزترین «همسرم»، من تو را از روی عمد چنین صدا میکنم. هیچ آرامشی پیدا نمی کنم تا اینکه بالاخره چاره ای پیدا شود.
دیدگاهتان را بنویسید