
دعا برای آرامش , رسانه توسل ( جهت مشاوره آرامش و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعا برای آرامش : نفس نیز که خود را از همه محدودیت ها رها می کند، رهایی کامل پیدا می کند. این رهایی واقعی است، اما فقط کسانی که ایمان عمیق داشته باشند، یاد خواهند گرفت.» (۳) بودیستا در این آموزهها رضایتی نداشت. او پاسخ داد: «مردم در اسارت هستند، زیرا هنوز ایده نفس را از بین نبردهاند». شیء و کیفیت آن در اندیشه ما متفاوت است.
توسل : اما در واقعیت نه، گرما در اندیشه ما با آتش متفاوت است، اما در واقعیت نمی توان گرما را از آتش زدود، می گویید که می توانی کیفیت ها را حذف کنی و آن چیز را رها کنی، اما اگر شما تا انتها به نظریه خود فکر می کنید، متوجه می شوید که اینطور نیست. آیا ما از صفات گوناگون تشکیل نشده ایم؟ انسان متشکل از صورت مادی، احساس، اندیشه، تمایلات، و در نهایت، فهم است.
دعا برای آرامش
آن چیزی که انسان ها وقتی می گویند من هستم، نفس می نامند، موجودی پشت صفات نیست. از همکاری آنها سرچشمه می گیرد. ذهن وجود دارد؛ احساس و اندیشه وجود دارد و حقیقت وجود دعا برای آرامش ذهن و روح دارد. و حقیقت آن ذهن است که در راه حق قدم بردارد. اما هیچ نفس-نفس جداگانه ای در بیرون یا پشت اندیشه انسان وجود ندارد. کسی که معتقد است ایگو موجودی متمایز است، تصور درستی از اشیا ندارد.
دعا برای آرامش : علاوه بر این، اگر نفس ما باقی بماند، چگونه می توانیم به رهایی واقعی برسیم؟ اگر قرار باشد نفس در هر یک از سه جهان، چه در جهنم، چه در زمین، یا حتی در بهشت، دوباره متولد شود، ما بارها و بارها همان عذاب ناگزیر غم را دعا برای گشایش کار و روزی ملاقات خواهیم کرد. ما به چرخ فردیت زنجیر خواهیم ماند و در خودپرستی و اشتباه گرفتار خواهیم شد.
آرامش
آرامش : رهایی واقعی با حذف از جمعیت و زندگی یک زاهد به دست می آید، که کاملاً به صدقه برای غذا بستگی دارد. با کنار گذاشتن تمام تمایلات و تشخیص آشکار عدم وجود ماده، به حالت پوچی کامل می رسیم. در اینجا شرط فایف غیر مادی را می یابیم. همانطور که علف مونجا از غلاف شاخی خود رها می شود، مانند شمشیری که از غلافش بیرون می آید، یا پرنده وحشی که از زندان خود فرار دعا برای جلوگیری از ضرر مالی می کند.
دعا برای آرامش : همه ترکیب ها منوط به جدایی است و ما نمی توانیم از تولد، بیماری، پیری و مرگ فرار کنیم. آیا این یک فرار نهایی است. “وحدت اشیاء را در نظر بگیرید. اشیاء اجزای آنها نیستند، اما وجود دارند. اعضا دعای مجرب برای کنترل خشم و اندام های بدن شما منیت شما نیستند، بلکه منیت شما دارای همه این اجزا است. مثلاً، گنگ چیست؟ آیا گنگ را شن و ماسه کنید؟آیا آب گنگ است.
آیا کرانه آن طرف گنگ است؟آیا کرانه دورتر گنگ است؟گنگ یک رودخانه عظیم است و همه این چندین ویژگی را دارد. دقیقاً نفس ما نیز همینطور است.” : “اینطور نیست قربان! اگر ما به جز آب، شن، کرانه آنسوتر و کرانه دورتر، کجا می توانیم گنگ را پیدا کنیم؟ من به همین ترتیب فعالیت های انسان را در اتحاد هماهنگ آنها مشاهده می کنم، اما وجود ندارد.
دعا برای آرامش : زمینه ای برای یک ایگو در خارج از اجزای آن.» (۱۱) اما حکیم برهمن بر وجود ایگو پافشاری کرد و گفت: «من انجام دهنده اعمال ماست. چگونه می توان کارما را بدون خود به عنوان مجری آن وجود دعا برای خرید خانه ماشین داشت؟ آیا ما اثرات کارما را در اطراف خود نمی بینیم؟ چه چیزی مردان را از نظر شخصیت، موقعیت، دارایی و سرنوشت متفاوت می کند؟ این کارمای آنهاست و کارما شامل شایستگی و ضعف است.
انتقال روح تابع کارمای آن است. ما آثار بد اعمال بد و آثار خوب اعمال نیک خود را از موجودات پیشین به ارث می بریم. اگر اینطور نبود، چگونه میتوانستیم متفاوت باشیم؟»۱۲ تاتاگاتا عمیقاً در مورد مشکلات انتقال و کارما تعمق کرد و حقیقتی را که در آنها نهفته بود یافت. اما تئوری ایگوی تو هیچ پایه ای ندارد. ۱۴ “مانند هر چیز دیگری در طبیعت، زندگی انسان تابع قانون علت و معلول است.
دعا برای آرامش : حال آنچه را که گذشته کاشته است درو می کند و آینده محصول حال است. اما هیچ مدرکی دال بر وجود یک وجود تغییر ناپذیر وجود ندارد، از خودی که ثابت می ماند و از بدنی به بدن دیگر مهاجرت می کند. تولدی دوباره وجود دارد اما انتقالی وجود ندارد.۱۵ آیا این فردیت من ترکیبی نیست، مادی به عنوان و همچنین ذهنی؟ آیا از ویژگی هایی تشکیل نشده است.
که با یک تکامل تدریجی به وجود آمدند؟ پنج ریشه ادراک حسی در این ارگانیسم از نیاکانی که این کارکردها را انجام می دادند، آمده است. ایدههایی که فکر میکنم، تا حدی از سوی دیگرانی که به آنها فکر کردهاند، به من رسیدهاند. و تا حدودی نیز از ترکیب ایدههایی در ذهن من به وجود آمدهاند. کسانی که از اندام های حسی یکسانی استفاده کرده اند.
دعا برای آرامش : قبل از اینکه من به این فردیت من بپیوندم همان افکار را داشته اند، وجود قبلی من هستند. آنها اجداد من هستند به همان اندازه که من دیروز پدر من امروز است و کارمای اعمال گذشته من سرنوشت وجود کنونی من را تعیین می کند. حس می کند، پس اگر درب بینایی پاره شود و چشم کنده شود، آن آتمن می تواند از روزنه بزرگتر نگاه کند و اشکال اطرافش را بهتر و واضح تر از قبل ببیند و صداها را بهتر بشنود.
اگر گوشها پاره میشدند[صفحه ۳۳]، اگر بینی را میبریدند بوی بهتر میدادند، اگر زبان را بیرون میکشیدند طعم بهتری داشت و اگر بدن از بین میرفت احساس بهتری داشت. من حقیقت کارما را درک می کنم، اما هیچ آتمانی را نمی بینم که آموزه شما او را انجام دهنده اعمال شما کند. تولدی دوباره بدون تغییر خود وجود دارد. برای این آتمن، این خود، این نفس در «من می گویم» و در «من اراده» یک توهم است.
دعا برای آرامش : اگر این خود یک واقعیت بود، چگونه میتوانست از خود بودن فرار کند؟ وحشت جهنم بی نهایت خواهد بود و هیچ رهایی نمی توان اعطا کرد. بدیهای هستی ناشی از جهل و اشتباه ما نیست، بلکه ماهیت وجود ما را تشکیل میدهد.» (۱۸) و بودیساتا نزد کاهنانی که در معابد خدمت میکردند رفت. ظلم بی موردی که در محراب خدایان انجام می شود.
دیدگاهتان را بنویسید