
دعا برای ازدواج با معشوق , رسانه توسل ( جهت مشاوره معشوق و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعا برای ازدواج با معشوق : تو را به عنوان حاکم بر خود تصدیق خواهد کرد. و این باعث نجات خون و دردسر ارتش شما خواهد شد. Bb. اسمش چیه شاه نجیب. Bb. آرزو دارم او را ببینم. بگذار به دیدارت بیاید و به طور تصادفی می خواهم با او ملاقات کنم.
توسل : جی اس. به من اجازه بده، پادشاه توانا، یک کلمه هشدار دهنده. Bb. آزادانه صحبت کن جی اس. با خشم پنهان، تقریباً التماس. به حرف خائن گوش نده. مرا با تمام لشکر پادشاهی بفرست تا همه ساکیاها را به اسارت درآورم.
دعا برای ازدواج با معشوق
آیا می توانم به سخنان یک خائن گوش نکنم، و او را نشنوم، – از اطلاعات او سود ببرم؟ جی اس. اوه نکن! بب سیها تو سربازی من به تو احترام می گذارم، تو مانند یک سرباز صحبت می کنی، اما فکر کن که دیپلماسی چقدر کمک می کند.
دعا برای ازدواج با معشوق : این کار را در مبارزه آشکار انجام دهید اما نه با خیانت. پادشاه من، از اتحاد با ویساخا بپرهیز، نفس او آلوده است. او خود را به سطح پایین خود پایین می آورد. بب. ممنون سیها. من کند خواهم بود. [در حال تعمق] اما خیلی مهم است! [۳۳] با خودش بحث می کند.
معشوق
معشوق : ن. اجازه بده، پادشاه بزرگوارم، که تو را نصیحت کنم. من وزیر دولت ساکیا را می شناسم و او حاضر است به ارباب خود خیانت کند. شاهزاده ساکیا، تنها پسر و وارث، [۳۲] سیداتا گوتاما که به نام او خوانده می شود، به بی خانمانی رفت و راهب شد و همسر و یک پسر کوچکش را پشت سر گذاشت. وزیر آرزوی تاج و تخت را دارد و اگر ما او را در برنامه هایش یاری کنیم.
دعا برای ازدواج با معشوق : چقدر جان و مال را نجات می دهد. بدون ابزارهای وحشیانه جنگ، بهتر است همه اهداف ما را محقق کند. دشمن را نیز نجات می دهد. یک کشور مرفه بهتر از شهری غارت شده و روستاهای ویران شده در آتش به من خدمت خواهد کرد.
جی اس. ببخشید، جانشین من، من به یک خائن اعتماد ندارم. Bb. من مراقب خود خواهم بود، اما او را خواهم دید، “T باید از طریق شناسایی باشد. شما در این میان ارتش را آماده نگه دارید، زیرا من باید پادشاه ساکیا را فتح کنم و او را وادار کنم تا فرمانم را انجام دهد.
دعا برای ازدواج با معشوق : پادشاه برمی خیزد و نشان می دهد که دو مشاور او برکنار شده اند. اونا هم بلند میشن جهان هر روز گسترده تر می شود و روح ما با پیشرفت عمومی گسترده تر می شود. عصر جدیدی برای ما طلوع می کند. بیایید همه ما کمک کنیم تا ثمره روزگار را بالغ کنیم.
صحنه دوم [۳۴] [باغ قبل از کاخ پادشاه سودهودانا در قانون اول] یاسودارا (Y) را با خدمتکارش گوپا (G) و راهولا (R) ارائه میکند. آن آیه را یک بار دیگر تکرار کنید و سپس درس خود را متوقف می کنیم.
دعا برای ازدواج با معشوق : با نیکی با یک کار بد روبرو شو، با مهربانی دعای معراج برای ازدواج با معشوق بر خشم غلبه کن، با سخاوت طمع را خاموش کن، و دروغ را با قدم زدن در راه حق. Y. اکنون می توانید در باغ بدوید یا با پسر کاپیتان بازی کنید.
ر. مادر، من معتقد نیستم که خوبی همیشه در این زندگی کار می کند. ی. چرا اینطور فکر می کنی؟ ر. چون پسرهای دعا برای خرید ماشین با قیمت خوب خیلی بدی وجود دارند، آنقدر بد که فقط یک شلاق آنها را درمان می کند.
دعا برای ازدواج با معشوق : ای راهولا! ر. واقعاً، مادر، واقعاً. حتی باغبان هم چنین می گوید. شما دعا برای فروش کالا با قیمت بالا باید پسران بد را الگوی خوبی قرار دهید. R. فایده ای ندارد، مادر. آنها بد باقی می مانند من آن را امتحان کرده ام. Y. شما باید صبر داشته باشید.
فایده ای ندارد، مادر. و باغبان می گوید: افعی افعی می ماند. Y. حتی خزندگان سمی را می توان رام کرد. R. بله، اما باغبان ابتدا دندان های نیش آنها را می کشد. دوست داری با افعی بازی کنم؟ هیجان در دروازه. کالا وارد می شود و سربازان گارد او را محاصره دعای ازدواج با معشوق از راه دور می کنند. ر. چه خبر است؟-ای مادر! کالا اوداین برگشت! کالا اوداین (K) در میان نگهبانان ظاهر می شود.
دعا برای ازدواج با معشوق : راهولا به سمت دروازه می دود. آر کالا! به خانه خوش آمدی! دست بده! ک. از صمیم قلب درود بر او پسرم. ر. پدر را دیدی؟ ک. کردم، راهولا. R. همه را به من بگو. ک. به مادر می گویم. ر. بیا پیش مادر. او چندین روز است که منتظر شماست. کالا در مقابل شاهزاده خانم زانو می زند. ی. گوپا، بسته اش را بردارید.
[کنیز بسته بسته خود را می گیرد و به خانه می برد.] چه خبری از شاهزاده سیداتا می آوری؟ ک. من شاهزاده دعا برای بدست اوردن عشق از دست رفته را از جایی به جای دیگر دنبال کردم و آخرین بار او را در نزدیکی بنارس در جنگل اوروولا دیدم. ی. وضعیت سلامتی او چگونه است و آیا برمی گردد؟ ک. احتمالاً سلامت او خوب است، اما او به بازگشت فکر نمی کند – هنوز نه.ای بانوی عزیزم! اگر [۳۶] می توانستی او را ببینی!دعا برای ازدواج با معشوق : او مثل یک اسکلت لاغر است. می توانستم تمام دنده هایش را بشمارم. ر. چه مشکلی با پدر دارد. ک. او روزه می گیرد. او روزی با یک دانه شاهدانه زندگی می کند.
به آن فکر کنید، یک عدد شاهدانه در روز! اوه، او خواهد مرد! شوهر بیچاره من من باید او را دنبال کنم و به خواسته های او توجه کنم. او به مراقبت محبت آمیز همسرش نیاز دارد. خانه ام را ترک می کنم و دنبالش می روم.
دعا برای ازدواج با معشوق : می توانید به او کمک کنید، شاهزاده خانم؟ او ممکن است آن را دوست نداشته باشد، و راهبان از زنان متنفرند. علاوه بر این، به من گفتند که او دوباره غذا می خورد، هر روز صبح یک فنجان شیر برنج. روزی که من رفتم ظاهرش بهتر شد.
با این حال، او کاملا رنگ پریده بود. ی. هر آنچه از او می دانی به من بگو. من ابتدا به راجاگاها رفتم و در آنجا داستانهای شگفت انگیزی درباره راهب نجیب گوتاما شنیدم.
دعا برای ازدواج با معشوق : همه مردم او را میدانستند، او را «حکیم» یا «مونی» و «بودیستا» میخواندند. R. این یعنی چه، کالا؟ مردی است که به دنبال بودی است – و بودی روشنگری یا بودا است.
دیدگاهتان را بنویسید