
دعای افزایش رزق و روزی در محل کار , رسانه توسل ( جهت مشاوره کار و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعای افزایش رزق و روزی در محل کار : به شوهرم گفتم: «او را بیاور اینجا، بگذار همه با هم زندگی کنیم، بهتر است». من همیشه برای بهترین ها تلاش کردم، متشکرم. بنابراین او را آورد و او یک هفته پیش برای زندگی با ما آمد. آه، متشکرم، من نمی دانستم! او مرا زیر پا می گذارد. سرم زیر پایش است. شوهرم حواسش به من نیست، فقط برای خودش. و امروز، امروز عصر، با هم برای پیاده روی بیرون رفتند و شوهرم کنسرتینا را با خود برد.
توسل : همانطور که آنها می رفتند، می توانستم صدای او را بشنوم که با آن بازی می کرد، و آنها از میان درختان پایین می رفتند، او بازی می کرد و او به او تکیه می داد. من موسیقی را شنیدم. سپس او شروع به گریه تلخ کرد و هق هق می کرد که گویی قلبش خواهد شکست. غروب از آسمان مرد و سایه ها همه دنیا را گرفته و خاکستری و تاریک کردند. هیچ کس چیزی نگفت، فقط زن گریه کرد.
دعای افزایش رزق و روزی در محل کار
او در نهایت گفت: “تاکین، من چه کار کنم؟” به من بگو.’ بعد دوستم صحبت کرد. او گفت: “شما می توانید او را طلاق دهید.” شما می توانید نزد بزرگترها بروید و طلاق بگیرید. آیا این بهترین نخواهد بود؟ اما، متشکرم، شما نمی دانید.
دعای افزایش رزق و روزی در محل کار : ما هر دو [صفحه ۲۳۱] مسیحی هستیم. ما برای همیشه ازدواج کرده ایم پدر گفت: ما هر دو در مدرسه رسالت در رانگون بودیم و در آنجا ازدواج کردیم، “برای همیشه و برای همیشه”. ما بر اساس آداب و رسوم برمه ای ازدواج نکرده ایم.
کار
کار : چنین قلب پریشان دردناک، اینطور. کلمات او [صفحه ۲۳۰] مملو از ترحم بود. چهره ناخوشایند او با غم موجود در آن زیبا نشده بود. و بالاخره شوهرش زن دوم گرفت. او دختری از روستای نزدیک است. تاکین می داند، تاونگیوا. او به من نگفت، اما به زودی از آن شنیدم. و با اینکه فکر می کردم قلبم خواهد شکست، چیزی نگفتم.
دعای افزایش رزق و روزی در محل کار : بلکه بر اساس دین شما ازدواج کرده ایم. ما برای همیشه زن و شوهر هستیم. دوستم چیزی نگفت. به نظر او بی فایده به نظر می رسید که با او در مورد دادگاه عالی، پانصد مایلی دعا برای گشایش رزق و روزی مغازه دورتر، و یک حکم nisi صحبت کند. این یک تمسخر دردسر او بود. او گفت: «اگر شما مسیحی هستید و متاهل هستید، شوهر شما حق نداشت زن دوم بگیرد.
او پاسخ داد: «آه، ما برمهای هستیم. توسط قانون برمه مجاز است. مسئولان دیگر این کار را انجام می دهند. شوهر من چه اهمیتی دارد که ما طبق قانون شما ازدواج کرده ایم؟ اینجا ما تنها هستیم و هیچ مسیحی دیگری در آن نزدیکی نداریم. او ادامه داد، اما دعای افزایش محبت شوهر به زنش من خیلی مهم نیستم، فقط او مرا زیر پاهایش می گذارد. و او را بیرون می آورد و نه من را که همسر بزرگم هستم و برای او موسیقی می نوازد.
دعای افزایش رزق و روزی در محل کار : و من همه چیز را برای بهترین انجام دادم. این دردسر بر سر من آمده است، اگرچه در تمام زندگی ام برای بهترین ها عمل کرده ام. یک قدم دیگر از پله بالا آمد و مردی وارد شد. شوهرش بود در بازگشت دلش برای دعای برای درس خواندن فرزند همسرش تنگ شده بود و حدس می زد که او کجا رفته است و او را دنبال کرده بود. تنها آمد. سپس یک صحنه غم انگیز وجود داشت که فقط با احترام به دوستم مهار شد.
لازم نیست بهش بگم این سوال یک طرف مرد بود، یک طرف قوی. همسرش خلق و خوی وحشتناکی دعای مجرب فروش فوری کالا داشت، بداخلاق، آزاردهنده، [صفحه ۲۳۲] مدی دیوانه کننده در صحبت کردن. او زنی بود که زندگی با آن مرد بسیار سخت بود. حالا که شیطنت انجام شد، درست یا غلط، خیلی مهم است؟ بالاخره رفتند، آشتی نکردند. آیا می شد آنها را آشتی داد؟ نمی توانم بگویم. روز بعد آنجا را ترک کردم و دیگر برنگشتم.
دعای افزایش رزق و روزی در محل کار : در آنجا آنها سالها در میان مردم خود زندگی کرده بودند، به دعایی برای کوچک شدن شکم دور از تأثیری که بر کودکی آنها وارد شده بود و آنها را به راههای عجیبی سوق داده بود. و اکنون تنها چیزی که از آن تأثیر باقی مانده بود زنجیره ای بود که آنها را به هم پیوند می داد. اگر نبود آنها مدتها پیش طلاق گرفته بودند. زیرا آنها هرگز به خوبی به توافق نرسیده بودند و هر دو طرف دلایل تلخی برای شکایت داشتند.
آنها طلاق گرفته بودند و هر دو می توانستند راه خودشان را بروند. اما حالا چه باید کرد؟ این یکی از خاطرات من است: این یکی دیگر است. دختری بود که میشناختم، دختر مردی بود که از تجارت پول درآورده بود و وقتی پدر فوت کرد، طبق قانون اموال بین دختر و برادرش تقسیم شد. او در راه خود وارث کوچکی بود و باغی داشت که در آن درختان میوه و تکه ای زمین برنج رشد می کرد.
دعای افزایش رزق و روزی در محل کار : او همچنین در مغازه کوچکی که مدیریت می کرد سهمی داشت و دستبندهای طلا و گوشواره های الماس بسیار خوبی داشت. او بسیار مورد تشویق مردان جوان آنجا قرار گرفت و سرانجام ازدواج کرد. او مردی جوان، خوشتیپ، گروهبان پلیس بود و مدتی بسیار خوشحال بودند. و بعد دردسر آمد. شوهر راه های بدی را در پیش گرفت. دانستن اینکه او می تواند برای هیچ چیز پول به دست آورد برای او خیلی زیاد بود.
او مشروب خورد و پول او را هدر داد و از کار خود غافل شد و سرانجام از کارمندی دولتی اخراج شد. و همسرش بر او خشمگین شد و از او به همسایگان شکایت کرد. و او را بدتر کرد، اگرچه او در قلب دختر خوبی بود. به سرعت از بد به بدتر رفت، تا اینکه در مدت بسیار کوتاهی، فکر می کنم شش ماه، نیمی از ثروت اندک او را خرج کرد.سپس او شروع به محدود کردن منابع کرد.
دعای افزایش رزق و روزی در محل کار : شوهر اصلاً کار نکرد – و در نتیجه شروع به بیتوجهی به او کرد. آنها دعواهای زیادی داشتند و زبانش تیز بود و اوضاع بدتر و بدتر می شد تا اینکه بحث روستا شد. تمام تلاش های رئیس و بزرگان برای مهار او بی فایده بود.
دیدگاهتان را بنویسید