
دعا نویسی عشق , رسانه توسل ( جهت مشاوره عشق و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , دعا نویسی عشق : اما میداند هرچند نمیداند. زیرا دانستن از دانا جداییناپذیر است، زیرا نمیتواند از بین برود. اما هیچ دومی وجود ندارد، هیچ چیز دیگری با او متفاوت نیست که می توانست بداند.” فرمول رایج برای برهمن در فلسفه ، وجود، فکر و شادی است [۱۹۲]. این خلاصه ای از آموزش قبلی است. ما قبلاً دیدیم که چگونه به عنوان تنها واقعیت شناخته می شود.
توسل : خصلت فکری آن به همان اندازه به وضوح تأیید شده است. بنابراین می گوید: “هیچ بیننده ای در کنار او نیست، نه شنونده ای در کنار او، نه درک کننده ای در کنار او، نه دانایی در کنار او. این خود توست، حاکم درون، جاودانه. همه چیز. متمایز از او در معرض درد است.” این عقیده که درد و ترس تنها تا آنجا وجود دارد که انسان بین خود و خود واقعی تمایز قائل شود.
دعا نویسی عشق
در تقسیم بندی تایتیریا اوپانیشاد که فصل سعادت نامیده می شود، به طرز فصیحی توسعه یافته است. میگوید: «کسی که برهمن را میشناسد، که هست، آگاه، بیپایان، در اعماق دل پنهان است، و در دورترین مکان، از همه نعمتها برخوردار است».[۱۹۳] .” سعادت با اتحاد با برهمن به دست می آید، و راه رسیدن به چنین پیوندی دانش برهمن است.
دعا نویسی عشق : دستکم در کتابهای نجیبتر) بهعنوان یک آموزش ضروری و نه بهخاطر فضیلت خود مؤثر است. گاهی اوقات این موضوع با روحیه تقریباً بودایی معقول و بیارزشبودن خودبهخاطر خود بررسی میشود. بنابراین یانوالکیا به گرگی میگوید [۱۹۴ ] ]: «کسی که زوالناپذیر را نشناسد در این دنیا نذری کند و قربانی کند و هزار سال زهد کند، کارش از بین میرود».
عشق
عشق : ممکن است نشان دهد که اتحاد با برهمن نام دیگری برای نابودی است. اما این آموزه اوپانیشادها نیست، اگرچه ممکن است یک اروپایی بگوید که آگاهی مورد بررسی آنقدر با آگاهی معمولی انسان متفاوت است که نباید نامی مشابه داشته باشد. در قسمتی دیگر [۱۹۱] خود یاجناوالکیا توضیح میدهد: «وقتی نمیداند.
دعا نویسی عشق : و در صحنه قابل توجهی که در شرح داده شده است، سه آتش مقدس تصمیم می گیرند به دانش آموزی که از ریاضت ها خسته شده است آموزش دهند و به او بگویند که برهمن زندگی، سعادت دعا چشم زخم مغازه و فضا است [۱۹۵ ] . مشابه تصور برهمن به عنوان سعادت، توصیف او به عنوان نور یا «نور نورها» است. زیباآیه [۱۹۶] می گوید: “برای خردمندانی که او (برهمن) را در درون خود می بینند.
آرامش ابدی است، نه به دیگران. آنها احساس می کنند دعا نویسی برای جن که بالاترین سعادت وصف ناپذیر است که می گویند، این است. پس چگونه می توانم آن را درک کنم؟ نور خودش است یا نور را منعکس میکند؟ نه خورشید در آنجا میدرخشد، نه ماه، نه ستارهها، نه این رعد و برقها، نه این آتش. در بیشتر متونی که بررسی کردیم، واژههای برهمن و اتمن به قدری غیرشخصی است که خدا نمیتواند جایگزین آنها شود.
دعا نویسی عشق : در عبارات دیگر تصور از خدا بیشتر شخصی است. اغلب گفته می شود که جهان توسط برهمن دعا نویسی برای رسیدن به عشق ساطع یا دمیده شده است. با تأکید بر منشأ و نتیجه این فرآیند به طور جداگانه، به ایده خالق و ارباب جهان می رسیم که معمولاً با کلمه ، پروردگار بیان می شود. اما حتی در هنگام استفاده از این عبارت، تفکر هندو در لحظات ظریفتر خود تمایل دارد که هم خالق و هم مخلوق را توهم بداند.
به همان معنا که جهان وجود دارد، خالق آن نیز وجود دارد که جنبهای از برهمن است، اما حقیقت عمیقتر این است که هیچکدام واقعی نیستند: جز کسی وجود دارد که نه میسازد و نه ساخته میشود [۱۹۷ ]. در سرزمینی با چنین الاهیاتی چندشکل، خطرناک است که بگوییم یکتاپرستی همیشه از پانتئیسم برخاسته است، اما در مکاتب نظری که اوپانیشادها در آن تشکیل شدهاند.
دعا نویسی عشق : اغلب این پیدایش آن بوده است. ایده قدیمی تر این است که یک جوهر ظریف همه طبیعت و خدایان دعای شکستن طلسم عشق حاکم بر طبیعت را فرا می گیرد: این به آموزه برهمن منسوب به یاجناوالکیا معنوی تبدیل می شود و تنها با یک فرآیند ثانویه است که این برهمن شخصیت می یابد و گاهی اوقات با خدای خاصی یکسان می شود.
به عنوان سیوا. دکترین ایسووارای شخصی در شوتاشواتارا اوپانیشاد تاریخ نامشخص توضیح داده شده است [۱۹۸]. او را در سرودهای توحید تقریباً محمدی تجلیل می کند. «آن رب الاعظم، برترین خدایان، سرور ارباب، بالاترین، به عنوان خدا، به عنوان پروردگار جهان، که دعای چشم زخم روی تخمه مرغ گنجهای معنوی باید جلال یابد، بدانیم [۱۹۹] » . اما این شور توحیدی انجام می دهدبدون بازگشت به سویه پانتئیستی آشنا، مدت زیادی دوام نمی آورد.
دعا نویسی عشق : همان اوپانیشاد [۲۰۰] میگوید: «تو زن هستی، و تو مردی: جوانی و دوشیزهای. تو مانند پیرمردی با عصای خود تکان میخوری. -زنبور آبی: تو طوطی سبز با چشمان قرمز، تو ابر رعد و برق، فصول و دریاها هستی، تو بی آغازی، زیرا تو بی نهایت هستی، تو که همه جهان ها از او زاده شده اند.
فصل ششم زندگی مذهبی در هند قبل از بودایی در خواندن برهماها و اوپانیشادهای قدیمیتر، اغلب آرزو میکنیم که ای کاش بیشتر از نویسندگان و زندگی آنها میشناختیم. به ندرت بسیاری از مردان نماینده می توانند این همه ادبیات را به ارث برده باشند و در عین حال طرحی تا این حد مبهم از زمانه خود به جا بگذارند. فکر زندگی واقعی آنها بود: از این که آنها یک رکورد کامل ارائه کرده اند.
دعا نویسی عشق : که فقط از نظر زمان بندی ناقص است، زیرا اگرچه گمانه زنی های آنها اغلب به شکل روایی بیان می شود، ما به طرز شگفت انگیزی در مورد رویدادهای معاصر چیز کمی می شنویم. قلمرو آشنای این آثار بخش غربی استانهای متحد مدرن با نواحی همسایه پنجاب، سرزمینهای کوروس، پانکالاس، و ماتسیاس، همه در منطقه آگرا و دهلی، و بیشتر در شرق کاشی (بنارس) است.
با ویده ها یا تیرهوت. گاندارا شناخته شده بود [۲۰۱]اما ماگادا و بنگال ذکر نشده است. حتی در زمان حیات بودا، آنها هنوز به طور ناقص برهمنی شده بودند. آنچه ما از دوره ۸۰۰ تا ۶۰۰ قبل از میلاد می دانیم بیشتر به دلیل برهمن ها است و بسیاری از هندی ها نظر آنها را پذیرفته اند که در آن زمان از نظر اجتماعی بالاترین طبقه و مخزن دین و فرهنگ بودند.
دعا نویسی عشق : اما از نوشتههای بودایی (که البته تا حدودی متأخر هستند) مشخص است که این برتری بلامنازع نبوده است [۲۰۲] ، و بسیاری از پذیرشها در برهماها و اوپانیشادها نشان میدهد که چند قرن قبل از بودا، کشتریاها از نظر اجتماعی رتبه اول را داشتند.
دیدگاهتان را بنویسید