
طلسم جاودانگی عشق , رسانه توسل ( جهت مشاوره عشق و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , طلسم جاودانگی عشق : این سخنان را شنید و گفت: «ای دوست، اگر چشم تو از دیدن نور همه جا نابیناست، دنیا را صدا نکن. مشعل تو چیزی به شکوه خورشید نمی افزاید و قصد تو برای روشن کردن اذهان دیگران به همان اندازه که مغرور است بیهوده است.” ” و سامانا پاسخ داد: “حکمت تاثاگاتا خورشید ذهن است. درخشندگی او در روز و شب شکوهمند است.
توسل : و کسی که ایمانش قوی باشد در مسیر نیروانا که در آنجا سعادت جاودان را به ارث خواهد برد، نور کم نخواهد داشت.” ۳ LXX. زندگی مجلل. در حالی که بودا در همسایگی ساواتی در حال موعظه آموزه خود برای تبدیل جهان بود، مردی ثروتمند که از بیماری های زیادی رنج می برد، با دستان در هم بسته نزد او آمد و گفت: «بودای محترم جهان، مرا به خاطر نیازم ببخش. احترام میگذارم که آنطور که باید به تو سلام نمیکنم.
طلسم جاودانگی عشق
اما از چاقی، خوابآلودگی مفرط و شکایات دیگر بسیار رنج میبرم، به طوری که نمیتوانم بدون درد حرکت کنم.«۱ تاثاگاتا با دیدن تجملاتی که آن مرد را احاطه کرده بودند، از او پرسیدند: «آیا میخواهی علت بیماریهایت را بدانی؟» و هنگامی که آن مرد ثروتمند تمایل خود را برای یادگیری ابراز کرد، مبارک گفت: پنج چیز باعث می شود.
طلسم جاودانگی عشق : که تو از آن شکایت کنی: شام های مجلل، علاقه به خواب، شوق لذت، بی فکری و بی کاری. در وعدههای غذایی خود کنترل داشته باشید و وظایفی را بر عهده بگیرید که تواناییهای شما را به کار میگیرد و شما را برای همنوعانتان مفید میسازد. با پیروی از این نصیحت، عمر خود را طولانی خواهی کرد.»۲ مرد ثروتمند سخنان بودا را به یاد آورد و پس از مدتی که سبکی بدن و شناوری جوانی خود را به دست آورد.
عشق
عشق : نور جهان. برهمنی در کوزامبی وجود داشت که مجادلهگر بود و به وداها مسلط بود. چون کسی را نیافت که در مناظره همتای خود بداند، مشعل روشن در دست داشت و وقتی دلیل رفتار عجیبش را جویا شد، پاسخ داد: دنیا آنقدر تاریک است که من این مشعل را به روشنی می کشم. تا آنجایی که می توانم بالا بروم.»۱ سمانه ای که در بازار نشسته بود.
طلسم جاودانگی عشق : نزد آن بزرگوار جهان بازگشت و در حالی که بدون اسب و خدمه سوار شد، گفت: او: [صفحه ۱۸۹] «استاد، تو بیماریهای جسمانی مرا شفا دادی. من اکنون میآیم تا ذهن خود را روشن کنم.»۳ و آن حضرت فرمود: «دنیای بدن خود را تغذیه میکند، اما خردمند عقل خود را تغذیه میکند. هر که در ارضای اشتهای خود غرق شود، تباهی خود را انجام می دهد. اما کسی که در این راه قدم میگذارد.
هم نجات از شر خواهد داشت و هم عمر طولانی خواهد داشت.» (۴) کاسه ای که برای غذا گدایی می کند و دسته علف خود دعا برای عشق از دست رفته را به زمین می اندازد، به خانه دوید و با برنجی که برای غذای خودش تهیه کرده بود، بازگشت. با تماشای صحنه از پنجره صدا زد: “خوب! آنابهارا، خوب! بسیار خوب!» ۳ سومانه با شنیدن این سخنان منظورش را جویا شد و با اطلاع از ارادت عنابهارا و سخنان آرامشی که او از سمانه دریافت کرده بود.
طلسم جاودانگی عشق : نزد غلام خود رفت و به او پول داد تا سعادت پیشکش را تقسیم کند. انابهارا گفت: «پروردگارم، اجازه دهید ابتدا از مرد بزرگوار بپرسم.» و به سمانه نزدیک شد، گفت: «مولای من از من خواسته است که سعادت نذری را که برای تو از برنجی طلسم تسخیر همسر که به تو دادم، با او در میان بگذارم. آیا درست است که آن را با او تقسیم کنم؟» ۵ سمانه در پاسخ به مَثَلی گفت: «در قریه ای صد خانه ای یک چراغ می سوخت.
سپس [ص ۱۹۰] همسایه ای با چراغ خود آمد و آن را روشن کرد. و به همین ترتیب نور از خانه ای به خانه دیگر مخابره می شد و بر روشنایی روستا افزوده می شد. بنابراین، نور دین ممکن است بدون اینکه کسی که آن را ابلاغ میکند، متجلی شود. سعادت پیشکش تو نیز پراکنده باشد. آن را تقسیم کن.»۶ انابهارا به خانه اربابش بازگشت و به او گفت: «ای سرورم، سهمی از سعادت پیشکش به تو تقدیم دعا برای عشق همسر می کنم.
طلسم جاودانگی عشق : سُمَنَه آن را پذیرفت و مبلغی به غلامش پیشنهاد کرد، اما عنابهارا پاسخ داد: «اینطور نیست، سرورم. اگر پول تو را بپذیرم به نظر می رسد که سهم خود را به تو فروخته ام. سعادت نمی تواند فروخته شود. التماس می کنم که آن را به عنوان هدیه بپذیری.»۸ استاد پاسخ داد: «برادر عنابهارا، از امروز آزاد خواهی بود. با من به عنوان دوستم زندگی کن و این هدیه را به نشانه احترام من بپذیر.
احمق بی حال. برهمن ثروتمندی بود که سال ها پیشرفت کرده بود، بی توجه طلسم قوی برای موفقیت در کارها به ناپایداری چیزهای زمینی و انتظار زندگی طولانی را داشت. بودا از خود متعجب شد که چرا مردی نزدیک به مرگ عمارتی با این همه آپارتمان ساخته است، و آناندا را نزد برهمن ثروتمند فرستاد تا چهار حقیقت شریف و راه هشتگانه نجات را برای او موعظه کند.
طلسم جاودانگی عشق : برهمن خانه خود را به آناندا نشان داد و هدف از حجره های متعدد آن را برای او توضیح داد، اما به آموزش آموزه های بودا توجهی نکرد. و ثروتکسی که چنین میگوید، حتی بر خودش هم مسلط نیست. چگونه دعا برای عشق و محبت زن و شوهر می تواند ادعای مالکیت فرزندان، ثروت و خدمتکاران کند؟ نگرانی های دنیوی بسیار است، اما از تغییرات آینده چیزی نمی دانند.» (۴) آناندا به ندرت رفته بود.
وقتی پیرمرد دچار ابله گرفت و مرد. بودا برای راهنمایی کسانی که آماده بودند گفت: برای یادگیری: «احمق، اگرچه در جمع خردمندان زندگی می کند، اما چیزی از آموزه واقعی نمی فهمد، زیرا قاشق طعم سوپ را نمی چشد. او فقط به خودش فکر میکند و بیتوجه به توصیههای مشاوران خوب، نمیتواند خود را رهایی بخشد.
طلسم جاودانگی عشق : نجات در صحرا. شاگردی پر از انرژی و غیرت برای حقیقت وجود داشت که در حال زندگی بود. او با خود گفت: «معلم گفت چند نوع مرد وجود دارد. من باید از پایین ترین طبقه باشم و می ترسم که در این تولد برای من نه راهی باشد و نه میوه ای. زندگی جنگلی چه فایده ای دارد اگر با تلاش مداومم نتوانم به بینش مراقبه ای که خودم را وقف آن کرده ام برسم.
و خلوت را ترک کرد و به جتاوانا بازگشت.۱ برادران وقتی او را دیدند به او گفتند: «اى برادر، پس از نذر کردن، ظلم کردى که از وفاى آن دست بردارى» و او را نزد استاد بردند.
دیدگاهتان را بنویسید