
باطل شدن طلسم با سرکه , رسانه توسل ( جهت مشاوره سرکه و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , باطل شدن طلسم با سرکه : ما در مورد مسیری که از آن عبور می کنیم صحبت می کنیم، اما واقعاً چنین چیزی وجود ندارد، زیرا اگر مسیر را به طور دقیق تقسیم کنیم، همیشه قابل تفکیک به بخشی که از آن رد شده و بخشی که از آن رد می شود، قابل تفکیک است. هیچ بخشی وجود ندارد که در حال رد شدن باشد. این البته به منزله انکار وجود زمان حال است. زمان شامل گذشته و آینده است که با لحظه ای تقسیم ناپذیر و غیرقابل اندازه گیری از هم جدا شده اند.
توسل : حداقل زمانی که برای ما معنایی دارد، متضمن تغییر است و دو عنصر اولی و بعدی. لحظه حال یا ساعت حال عباراتی مغالطه آمیز هستند.[۱۰۴] [۴۰] بنابراین هیچ کس هرگز از مسیری نمی گذرد. باز هم منطقاً نمی توانید بگویید که گذرنده می گذرد، زیرا جمله زائد است: فعل چیزی به اسم اضافه نمی کند و بالعکس: اما از طرف دیگر به وضوح نمی توانید بگویید که غیر گذرنده است.
باطل شدن طلسم با سرکه
باز هم اگر می گویید عابر و رهگذر یکسان هستند، از تمایز فاعل و فعل غافل می شوید و هر دو غیر واقعی می شوند. اما شما نمی توانید مدعی باشید که پاسور با گذر متفاوت است، زیرا پاسی که از پاس متمایز است و پاسی که از پاس متمایز است، معنایی ندارد. “اما چگونه دو موجودیت می توانند وجود داشته باشند.
باطل شدن طلسم با سرکه : در صورتی که نه به عنوان یکسان با یکدیگر وجود دارند و نه به عنوان متفاوت از یکدیگر؟” موارد فوق، اگرچه بسیار خلاصه شده است، اما ایده ای از منطق این سوتراها به دست می دهد. آنها نشان می دهند که همه چیزها، مانند پنج اسکاندها، عناصر، تماس، دلبستگی، آتش و سوخت، پیدایش، تداوم و انقراض وجود واقعی ندارند.
سرکه
سرکه : اما با وجود همه چیزها، آموزه همانطور که در قصار مادیامیکا منسوب به ناگارجونا بیان شده است، تأثیری از سفسطه متهورانه و مبتکرانه بر جای می گذارد. پس از بیان این نکته که هر شیء در جهان فقط نسبت به هر شیء دیگری وجود دارد و خود وجودی ندارد، رساله به اثبات این امر میپردازد که سکون و حرکت یکسان غیرممکن هستند.
باطل شدن طلسم با سرکه : سپس استدلال مشابهی در مورد موضوعات دینی اعمال می شود: جهان انتقال و همچنین اسارت و رهایی وجود ندارد. در واقع هیچ روحی در بند نیست و هیچ کس رها نمی شود.[۱۰۵] به همین ترتیب کارما، خود بودا، چهار حقیقت، نیروانا و دوازده حلقه در زنجیره علیت همگی غیر واقعی هستند. این اعلامیه بدبینی نیست.
یعنی بودا به عنوان موجودی انسان یا آسمانی و نیروانا به عنوان حالتی قابل حصول در این جهان فقط در ارتباط با این جهان قابل تصور است و بنابراین مانند جهان غیر واقعی است. هیچ ایده دینی نمی تواند وارد زندگی غیر واقعی (یعنی عملی) جهان شود مگر اینکه خود غیر واقعی باشد. به نظر می رسد این یک بحث مبهم است.
باطل شدن طلسم با سرکه : اما در واقع همان دکترین Advaita است. ودانتا از یک سو طرح نجاتی برای رهایی ارواح است که بی وقفه در جهانی که توسط خدای شخصی اداره می شود، مهاجرت می کنند. اما وقتی به معرفت واقعی رسید، روح می بیند که با برهمن عالی یکسان است و روح هایی که در اسارت هستند و خدایی که بر جهان حکومت می کند.
توهماتی مانند خود جهان هستند. اما Advaita حداقل یک برتری لفظی بر فلسفه مادیامیکا دارد، زیرا دعا برای زیبا شدن جنین در بارداری در اصطلاح آن برهمن واقعی است و موجود در تقابل با جهان توهم. نتیجه دادن به آنچه که ادوایتا آن را واقعی و موجود می نامد śûnyatâ یا [۴۱] باطل، نگران کننده است. اینکه بگوییم همه چیز بدون تمایز وجود ندارد، تقریباً مانند این است که بگوییم همه چیز موجود است.
باطل شدن طلسم با سرکه : فقط به این معناست که عرفاً معنای نادرستی به کلمه وجود داده می شود، گویی باطل کردن طلسم شیخ بهایی به معنای خودکفایی و بدون ارتباط با اشیاء دیگر است. تا زمانی که نتوانیم یک تقابل کلامی ایجاد کنیم و ادعا کنیم چیزی وجود دارد که وجود دارد، اصرار بر غیرواقعی بودن جهان بیهوده به نظر می رسد. با این حال، این طرز فکر محدود به کتاب های درسی منطق نیست.
این کتاب مقدس را مورد تهاجم قرار می دهد و (به عنوان مثال) در الماس تراش [۱۰۶] که هنوز یکی از مورد احترام ترین کتاب های فداکاری در چین و ژاپن است ظاهر می شود. در این اثر بودا توضیح میدهد که بودیساتوا باید تصمیم بگیرد که همه موجودات زنده را رهایی باطل کردن طلسم جدایی و طلاق بخشد و در عین حال باید بفهمد که پس از اینکه به این ترتیب موجودات بیشماری را تحویل داده است.
باطل شدن طلسم با سرکه : هیچکس رهایی نیافته است. و چرا؟ زیرا هیچ کس را نباید بودیساتوا نامید که تصور یک موجود یا شخص برای او وجود داشته باشد. به همین ترتیب یک قدیس فکر نمی کند که قدیس است، زیرا اگر چنین فکر می کرد، به یک خود و یک شخص ایمان می آورد. در این اثر دائماً عباراتی به شکل زیر وجود دارد: “آنچه به عنوان ذخیره شایستگی موعظه شد، توسط تاثاگاتا به عنوان منبع شایستگی باطل شدن طلسم و دعا موعظه شد.
و بنابراین آن را ذخیره شایستگی می نامند. اگر وجود داشت. تاثاگاتا ذخیره شایستگی را موعظه نمی کرد.» یعنی اگر من این زبان تاریک را به درستی درک کنم، شایستگی انباشته بخشی از دنیای توهم است که ما در آن زندگی می کنیم و بودا با صحبت کردن از آن، مانند باطل کردن طلسم و چشم زخم هر چیز دیگری در جهان، واقعاً غیر از آن است. -موجود اگر به دایره حقیقت مطلق تعلق داشت.
باطل شدن طلسم با سرکه : چنان از آن سخن نمی گفت که گویی یکی از چیزهایی است که عموماً اما به اشتباه فرض می شود وجود داشته باشد. سرانجام در مورد عالی ترین دانش به ما گفته می شود: «حتی کوچکترین چیز در آنجا شناخته یا درک نمی شود؛ بنابراین به آن عالی ترین دانش کامل می گویند». یعنی علم کامل فراتر از همه تمایزات است. این ماهیت توهمآمیز همه فردیت و حقیقت یکسانی را میشناسد.
به این معنا گفته می شود که هیچ چیز را درک نمی کند و چیزی نمی داند. میتوان انتظار داشت که فلسفهای که به این ترتیب تمایل به استفاده از زبان نیهیلیسم افراطی دارد، به سیستمی مخرب یا حداقل منفی لغزش یابد. اما ماهایانیسم به همان اندازه توسط عناصر عامیانه و اساطیری که در آن وجود داشت به شدت در جهت مخالف کشیده شد.
باطل شدن طلسم با سرکه : در مجموع به خداباوری و حتی شرک گرایش داشت تا الحاد و آکوسمیسم. یک نویسنده مدرن ژاپنی[۱۰۸] می گوید که دارما-کایا «ممکن است معادل تصور مسیحی از الوهیت در نظر گرفته شود».
دیدگاهتان را بنویسید