
باطل کردن طلسم جدایی , رسانه توسل ( جهت مشاوره جدایی و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , باطل کردن طلسم جدایی : سپس با روشن شدن چشم دارما من توانستم تمام معلمان قدیمی زیر بهشت را تشخیص دهم و معلمان دروغین را از راست تشخیص دهم. اینطور نیست که من از همان لحظه ای که از مادرم به دنیا آمدم فهمیدم، اما پس از بررسی های جامع و انضباط سخت، در یک لحظه از خودم شناختم.۴ او مانند یک معتاد اصلاح شده، بیشتر از اعمال اخیر خود انتقاد کرد.
توسل : او با شکستن زنجیر باورهای سابق خود، تمام مظاهر بودیسم، حتی خود پدرسالاران چان را تقبیح کرد: پیروان راه، اگر میخواهید به دارما آنطور که هست بصیرت داشته باشید، فقط تحت تأثیر قرار نگیرید. دیدگاه های فریبنده دیگران با هر چیزی که در درون یا بیرون روبرو می شوید، فوراً آن را بکشید: در ملاقات با یک بودا، بودا را بکشید، در ملاقات با یک پدرسالار، پدرسالار را بکشید، در ملاقات با یک ارحات، ارهات را بکشید.
باطل کردن طلسم جدایی
در ملاقات با والدین خود، والدین خود را بکشید، در ملاقات با خویشاوندان خود. خویشاوندت را بکش، و به رهایی دست یابی. با عدم پایبندی به چیزها، شما آزادانه از آن عبور می کنید. ۵ پس از روشنگری، او با هوانگ-پو مبادلات زیادی داشت که در آنها هر چند وقت یکبار پیش می رفت این داستان را می توان به روش های مختلف تفسیر کرد. جان وو میگوید: “بدیهی است.
باطل کردن طلسم جدایی : که او از بیل به عنوان اشارهای برای کارکرد بزرگ آموزش و انتقال لامپ چان استفاده میکرد. [این] راهی نمادین برای گفتن این بود که به شیوهای مرموز این بار اکنون در دستان او بود. ۷ با این حال، همانطور که فروید یک بار در مورد نمادهای فالیک مشهور چوبکشش گفت: “گاهی اوقات، خانم، این فقط یک سیگار است” و فرد مشکوک است.
جدایی
جدایی : همانطور که او بعداً آن را توصیف کرد: در روزهای گذشته خودم را وقف وینایا کردم و همچنین به سوتراها و ساستراها پرداختم. وقتی فهمیدم که آنها داروی نجات هستند و آموزه ها را به زبان نوشته شده نشان می دهند، یک بار برای همیشه آنها را دور انداختم و در جستجوی راه، مراقبه کردم. هنوز بعدها با معلمان بزرگی آشنا شدم.
باطل کردن طلسم جدایی : که در این اپیزود کوچک شلاقی، هیل ممکن است فقط یک بیل باشد. تبادل دیگری بین هوانگ پو و لین چی ممکن است اهمیت دیالکتیکی بیشتری داشته باشد. در داستان آمده است: یک روز هوانگ پو به همه راهبان معبد دستور داد تا در باغ چای کار کنند. خودش آخرین نفری بود که رسید. لین چی به او سلام کرد، اما در حالی که دستانش را روی بیل قرار داده بود.
ایستاد. “خسته ای؟” هوانگ پو پرسید: “من تازه شروع به کار کردم، چگونه می توان گفت که خسته هستم؟” هوانگ پو بلافاصله چوب خود را بلند کرد و به لین چی ضربه زد که سپس چوب را گرفت و با یک فشار باعث شد اربابش روی زمین بیفتد. هوانگ پو با سرپرست تماس گرفت تا به او کمک کند تا بلند شود. پس از انجام این کار، ناظر پرسید: “استاد، چگونه می توانید اجازه دهید.
باطل کردن طلسم جدایی : چنین دیوانه ای به شما توهین کند؟” هوانگ پو چوب را برداشت و به سرپرست ضربه زد. لین چی، در حالی که خودش زمین را کنده بود، این نکته را بیان کرد: “اجازه دهید همه جاهای دیگر از سوزاندن سوزاندن استفاده کنند؛ اینجا من شما را زنده به گور خواهم کرد.” ۸ از آخرین شوخی لین چی، که تمایل دارد لبه را از یک واقعاً درجه یک دور کند.
جان وو در حکایت پوچگرایانهای چنین میگوید: “این سخنی فوقالعاده بود، اولین غرش واقعی یک شیر جوان. این به منزله اعلام این بود که خود قدیمیاش مرده و دفن شده است، تنها با خود واقعی که در او زندگی می کند؛ که این مرگ ممکن است و باید مدت ها قبل از مرگ جسمانی فرد اتفاق بیفتد؛ زمانی که این مرگ اتفاق می افتد.
باطل کردن طلسم جدایی : شخص به خود واقعی خود تبدیل می شود که به دنیا نیامده نمی تواند بمیرد. از دعای باطل شدن طلسم صوتی آن زمان به بعد، ممکن است دیگر هیچ شکی در ذهن هوانگ پو وجود نداشته باشد که شاگردش کاملاً روشن شده بود و قرار بود مشعل چان را ادامه دهد و روشن کند.»۹ چه این درست باشد یا نه، به نظر واضح است که شخصیت برجسته لین چی جذاب است.
به هوانگ پو پیر، که دوست داشت هنگام رفت و آمد به اطراف صومعه، عقل را با او هماهنگ کند. او حتی به استاد جوان دعا برای ضرر نکردن در معامله آزادی هایی را داد که دیگران را انکار می کرد. به عنوان مثال، لین چی یک بار در وسط یک استراحت تابستانی مراقبه ظاهر شد، چیزی کاملاً ممنوع. او سپس تصمیم گرفت قبل از تمام شدن آن را ترک کند.
باطل کردن طلسم جدایی : چیزی به همان اندازه بیسابقه: یک روز پس از گذشت نیمی از جلسه تابستان، لینچی باطل شدن طلسم کار از کوه بالا رفت تا استادش هوانگ-پو را که در حال خواندن سوترا بود، ببیند. لین چی به او گفت: “من فکر می کردم تو مرد کاملی هستی، اما اینجا ظاهراً یک راهب پیر و کسل کننده هستی که لوبیای سیاه [شخصیت های چینی] را می بلعد.
لین چی فقط چند روز ماند و سپس با هوانگ پو خداحافظی کرد و گفت: “شما بعد از شروع جلسه تابستانی اینجا آمدید دعای شکستن طلسم فروش خانه و اکنون قبل از پایان جلسه تابستانی می روید.” “من فقط برای دیدار شما اینجا آمدم، استاد!” هوانگ پو بدون هیچ حرفی به او ضربه زد و او را بدرقه کرد. پس از چند لی راه رفتن، لین چی به روشنگری خود در چان شک کرد.
باطل کردن طلسم جدایی : بنابراین برای بقیه تابستان به هوانگ پو بازگشت. ، تصمیم گرفت راه خود را برود و به استان هوپی رفت و در آنجا کشیش معبد کوچکی در حاشیه رودخانه شد. این معبد کوچک “مشرف به فورد” یا به زبان چینی لین چی نامیده می شد شکستن طلسم کهنه و نام خود را از همین محل گرفته بود. با این حال، پس از مدتی حضور او در آنجا، برخی درگیریهای محلی آغاز شد.
و او را مجبور کرد که محل نگهداری از ساحل رودخانهاش را رها کند. (این اختلال ممکن است با اختلالات آزار و اذیت بودیسم در سال ۸۴۵ مرتبط باشد.) اما حتی زمانی که در میانه جنگ به نظر می رسد او همیشه یک مرد چان بوده است. اپیزودی وجود دارد که به شدت شبیه مقالهنویس قرن هجدهم دکتر ساموئل جانسون است که به سنگی لگد میزند.
باطل کردن طلسم جدایی : تا گزارهی برکلی مبنی بر عدم وجود ماده را رد کند: یک روز استاد برای شرکت در یک جشن وارد اردوگاه ارتش شد. در دروازه یک افسر ستاد را دید. با اشاره به ستونی در هوای آزاد پرسید.
دیدگاهتان را بنویسید