
شکستن طلسم تنبلی , رسانه توسل ( جهت مشاوره تنبلی و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , شکستن طلسم تنبلی : در اینجا قسمت دیگری وجود دارد. «عده ای از سربازان میترا که در آغاز در غار تاریک – در اردوگاه، به خوبی می توان گفت، از تاریکی – هنگامی که در نوک شمشیر یک شمشیر [ص ۱۰۰] به او ارائه می شود که گویی به تقلید از شهادت و تاجی بر سر او می گذارند و توصیه می کنند که مقاومت کند و آن را بیفکند و اگر دوست داری آن را به دوشش منتقل کن و بگوید که میترا تاج اوست حتی باکره ها و زاهدانش (قاره ها) را دارد.
توسل : بیایید به مکر شیطان توجه کنیم که عادت دارد بعضی از چیزهای خدا را میمون کند.» (“De Corona” xv.) از اینجا آشکار است که پرستندگان میترا آداب ساده بوداییان و مسیحیان، غسل تعمید و محراب بدون خون را داشتند. همچنین یک فراماسونری اولیه که برخی آن را در زندگی هندی بودا پنهان می دانند. بنابراین حادثه شمشیر و تاج در آغاز میترای آشکارا مبتنی بر شمشیر تهدیدآمیز مارا در «لالیتا ویستارا» و تاجی است.
شکستن طلسم تنبلی
که او به بودا تقدیم کرد. در سنگ تراشی مدرن چنین وانمود می شود که هیرام ابیف، معمار معبد سلیمان، سه تلاش برای فرار از دست سه قاتل انجام داده است. اینها آشکارا پیری، بیماری و مرگ هستند. او به دنبال فرار از اولین در شرق معبد بود، به همان روشی که بودا سعی کرد از دروازه شرقی فرار کند. پرواز دوم و سوم هیرام و بودا به همان نقاط قطب نما بود.
شکستن طلسم تنبلی : سپس بودا از طریق دروازه عبادت از زندگی پایینتر فرار کرد و هیرام کشته شد. شاگردان میترا، در کمدی آغازین خود، «هفت شکنجه» داشتند – گرما، سرما، گرسنگی، تشنگی، آتش، آب و غیره – تجربیاتی که به هیچ وجه محدود به تاریخ نگاری در تجربه سرگردانان بودا نبودند. یک سنگتراش مدرن در کمدی دست کشیدن از طلا و نقره و برهنه کردن سینهها و پاهای خود میگذرد.
تنبلی
تنبلی : او میگوید که شیطان «تحریف حقیقت» با «آیینهای عرفانی بتهایش حتی با بخشهای ضروری از مقدسات خدا هم رقابت میکند. او نیز عدهای را تعمید میدهد، یعنی مؤمنان و پیروان مؤمن خود. او وعده میدهد. از بین بردن گناهان توسط شکستن طلسم چشم زخم یک طشت (از خود)، و اگر یادم هنوز برایم مفید باشد، میترا در آنجا (در پادشاهی شیطان) نشان خود را بر پیشانی سربازانش می گذارد، نان را نیز جشن می گیرد، و تصویری از رستاخیز را معرفی می کند، و قبل از اینکه شمشیر تاج را تاج بگذارد.
شکستن طلسم تنبلی : شکلی که زمانی [صفحه ۱۰۱] معنایی داشت. میترا در غاری به دنیا آمد. و در عید پاک مراسمی شکستن طلسم کاسبی برگزار شد که ترتولیان آن را “تصویر رستاخیز” نامید. فرمیکوس به ما می گوید که عبادت کنندگان (“De Errore”، xxiii.)، شبانه یک تصویر سنگی را روی یک گودال در غار گذاشتند و به شکل های عزاداری رفتند. خدای مرده سپس در مقبره ای قرار داده شد و پس از مدتی از آن خارج شد.
سپس چراغ ها روشن شد و اشعار شادی به صدا درآمد و کشیش به ارادتمندان دلداری داد. “شما از غم و اندوه خود نجات خواهید یافت!” دوپو به طور طبیعی همه اینها را با مراسم پاسکال و کاتولیک مقایسه می کند. در اورشلیم، پاپ یونانی به غاری به نام مقبره مسیح شکستن طلسم عتیقه می رود و آتش معجزه آسایی را برای عبادت کنندگان بیرون می آورد.
شکستن طلسم تنبلی : که در بیرون در حال نبرد هستند و یکدیگر را گاز می گیرند و ناخودآگاه نبرد بزرگ بودا با مارا و سپاه جهنم، رعد و برق و رعد و برق و آشفتگی آن را به تصویر می کشند. به دنبال آن یک قله درخشان و فرشتگانی که پیروزی او را درود فرستادند. این روشنایی ناگهانی، که مناسک اصلی فراماسونری، میترائیسم، و مسیحیت است.
به طرز عجیبی توسط کلیسای انگلیسی به زیر آب انداخته شده است. این که میترائیسم همزمان فراماسونری شکستن طلسم عاشقی و بودیسم بود، با گسترش زیاد آن ثابت می شود. بودیسم اولین دین تبلیغی بود. یهودیت و دیگر هنرهای کشیش قدیمی برای «مردم برگزیده» بود. در عصر مسیح، میترائیسم قبلاً بت پرستی رومی را لانه زنبوری کرده بود.کارشناسان رکوردهای آن را در غار آرتورز اون و دیگر غارهای بریتانیا کشف کرده اند.
شکستن طلسم تنبلی : فراماسونری مشابه فیثاغورث در یونان بود. کولبروک، شاهزاده مستشرقان، فوراً دید [صفحه ۱۰۲] که فلسفه آن کاملاً بودایی است. مناسک آن با آیین های میترائیست ها و اسن ها یکسان بود. اکنون باید این موارد آخر را در نظر گرفت. آنها این اهمیت را دارند که ناشی از یک تبلیغ جداگانه است. اسکندریه توسط مهاجم بزرگ هند برای پل زدن شرق و شکستن طلسم کتاب غرب ساخته شد.
و تحمل استثنایی عقاید نتیجه بود. نئاندر اسرائیل را در تاریخ مسیح به سه بخش تقسیم می کند: ۱. فریسایی، “الهیات مرده نامه”. ۲. صدوقی گری، «تحقیر زندگی روحانی به دنیاپرستی». ۳. اسنیسم، اسرائیل عرفانی – «آمیختگی یهودیت با تئوسوفی شرقی قدیمی». در مورد این بخش اخیر، فیلون نامه ای به مردی به نام هفستیون نوشت که بخش زیر بخشی از آن است: «متأسفم که می گویید احتمالاً دیگر به اسکندریه سفر نخواهید کرد.
شکستن طلسم تنبلی : برای دوستدار آرامش فلسفی جاذبههای کمی قائلم.اما نمیتوانم آن افراطی را که میبینم این همه شتاب میبینم ستایش کنم. اشتیاق به گوشهنشینی زاهدانه در میان متدین و متفکران، چه یهودی و چه غیریهودی، هر روز بیشتر میشود. مطمئناً تلاش برای ترکیب تفکر و عمل نباید به این زودی کنار گذاشته شود. انسان باید حداقل برای انجام وظایف اجتماعی پیش از آن که آنها را برای الهی ترک کند، شایستگی نشان داده باشد.
«من زندگی گوشه نشین را آزمودم. تنهایی هیچ راه فراری از خطر معنوی ندارد. اگر راههای وسوسه را ببندد، معدودی هستند که بیشتر باز نمیشود. با این حال، فرقهای شبیه به اسنها، که شما با آنها آشنا هستید، تعداد زیادی در میان آنها وجود دارد که زندگیشان واقعاً مثال زدنی است. سلول های آنها در منطقه ای که در ساحل دورتر دریاچه قرار دارد پراکنده است.
شکستن طلسم تنبلی : افراد هر دو جنس زندگی مجردی و زاهدانه ای دارند و وقت خود را به روزه و تفکر و دعا یا خواندن می گذرانند. آنها بر این باورند که از نور الهی برخوردارند – یک نور درونی. آنها در روز سبت برای عبادت گرد هم می آیند و به گفتارهای عرفانی در مورد افسانه های سنتی گوش می دهند که می گویند در خفا بین خودشان نقل شده است.
آنها همچنین رقصها و راهپیماییهایی با اهمیت عرفانی را در زیر نور مهتاب در ساحل دریای بزرگ جشن میگیرند. گاهی اوقات، به مناسبت شادی عمومی، حاشیه دریاچه در کنار ما با زنجیره ای آتشین روشن می شود، و گالی ها، با چراغ آویزان، ردیف به این طرف و آن طرف با رگه هایی از موسیقی که بر فراز آب های پهن به صدا در می آید.
دیدگاهتان را بنویسید