
شکستن طلسم ازدواج پسر , رسانه توسل ( جهت مشاوره پسر و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , شکستن طلسم ازدواج پسر : این داستان می گوید که نان چوان به تکه ای از گل صد تومانی در باغ اشاره کرد و گفت: “ای فرماندار، وقتی مردم امروز این شکوفه ها را می بینند، گویی آنها را در خواب می بینند.” این است که ناروشنان نمی توانند گل را به طور کامل آنطور که هست درک کنند، نمی توانند مستقیماً و خالص آن را تجربه کنند. در عوض به عنوان یک ابژه جدا از بیننده، سوژه، مورد توجه قرار می گیرد.
توسل : به عنوان بسط واقعیت خود او تلقی نمی شود. ذهن معمولی این دوگانگی طبیعت را مجاز میداند، اما در ذهن ذن، انسان و گل یکی میشوند و در تار و پود یکپارچه زندگی ادغام میشوند. این از نوع بیانیهای است که در سالهای بعد از وقایع نگاری جدا میشود و به «پرونده عمومی» یا کوان تبدیل میشود.
شکستن طلسم ازدواج پسر
وسیلهای برای آموزش برای تازهکاران. معنای آن قرار نیست از طریق فرآیندهای منطقی و حتی کمتر از طریق زبان تشخیص داده شود. وقتی از استاد بعدی پرسیده شد که منظور نان چوان چیست، او به همان اندازه مرموز پاسخ داد: «یک آجر را به من بده.» (۵) شاید درک داستان مشهور دیگر درباره فرماندار آسانتر باشد. داستان می گوید که یک روز لو هسوان مشکل زیر را برای نان چوان مطرح کرد.
شکستن طلسم ازدواج پسر : چه می شود اگر به شما بگویم که مردی غازی را در یک بطری بزرگ کرده است و رشد آن را تماشا می کند تا اینکه یک روز متوجه شد که خیلی بزرگ شده است. از گردن بطری بگذرد؟ چون نمی خواست بطری را بشکند یا غاز را بکشد، چگونه آن را بیرون می آورد؟” نان چوان به آرامی شروع کرد: “فرماندار محترم من” و سپس فریاد زد: “غاز بیرون است!” داستان می گوید که لو هسوان ناگهان درجا روشن شد.
پسر
پسر : به نظر می رسد که فرماندار از برخی از آموزه های سنگ چائو (۳۸۴-۴۱۴)، بودایی اولیه، پیش از چان، متحیر شده است. او به طور خاص معنای جمله ای در کتاب چائو را از نان چوان پرسید که همه چیزها از یک منبع می آیند و بر این اساس نمی توان بین درست و غلط که خود یکسان هستند، به دلیل منشأ مشترک تفاوتی وجود داشته باشد.
شکستن طلسم ازدواج پسر : نان چوان نشان داده بود که کسی که یک سوال فرضی مطرح می کند طلسم شکستن غرور می تواند با پاسخی به همان اندازه فرضی پاسخ دهد. یک اشاره رایج چان (و تائوئیست) به حقیقتی که در شبکه کلمات گرفتار شده است وجود دارد. در اینجا نشان می دهد که چگونه می توان حقیقت را از فشارهای کلامی استخراج کرد. حکایت دیگری نیز حادثه ای مشابه را بازگو می کند.
راهبی به نان چوان گفت: “در آسمان جواهری هست، چگونه می توانیم به آن دست پیدا کنیم؟” نان چوان گفت: “بامبوها شکستن طلسم فروش ملک را ببرید و نردبانی بسازید، آن را در آسمان قرار دهید و آن را بگیرید.” راهب گفت: “نردبان را چگونه می توان در آسمان بالا برد؟” نان- چوان گفت: «چطور میتوانی در گرفتن جواهر شک کنی؟» ۷ بسیاری از بهترین مبادلات او با دانشآموزان در «انتقال لامپ» حفظ شده است.
شکستن طلسم ازدواج پسر : برای حداکثر تأثیر، شاید بهتر است به عقب خم شوید و اجازه دهید بازی کلمات او شسته شود. مانند علائم شکستن طلسم چوانگ تزو تائوئیست، بهترین راه برای درک این پدیده ضد منطقی این است که تلاش برای درک عقلانی آن را فراموش کنیم، زیرا تنها در این صورت است که می توانیم درک کنیم. فرماندار گفت: ” یک تکه سنگ در خانه من گاهی می ایستد و گاهی دراز می کشد.
حالا، آیا میتوان آن را روی تصویر بودا حک کرد؟» استاد پاسخ داد: «بله، ممکن است.» فرماندار پاسخ داد: «اما انجام این کار غیرممکن است؟» غیرممکن است! غیرممکن است!” استاد فریاد زد. ۸ این دیالوگ تقریباً به نظر می رسد که از صحنه ای کشف نشده از انتظار شکستن طلسم بخت پسر گودو باشد، زیرا ولادیمیر و استراگون بی معنی بودن زبان را آزمایش می کنند.
شکستن طلسم ازدواج پسر : یک بار استاد نان چوان به کوئی تسونگ و مایو گفت که قرار است آنها را با خود به دیدار نان یانگ هوی چونگ، معلم ملی ببرد. قبل از شروع سفر، نان چوان نقاشی کشید. دایره ای در راه بود و گفت: «به محض اینکه پاسخ درستی بدهید، ما در راه باطل کردن طلسم پسر هستیم. پس از آن کوئی تسونگ در داخل دایره نشست و مایو به شکل زنانه تعظیم کرد. استاد به آنها گفت: “با این پاسخ قضاوت، نیازی به رفتن نخواهد بود.
نگرش نان چوان نسبت به تقوای متعارف، و همچنین نسبت به دغدغه های اجتماعی و عقلانی کنفوسیوس، شاید با خداحافظی او با پیروان برجسته خود نشان داده شود: زمانی که فرماندار لو می خواست به دفتر خود در هسوان-چنگ بازگردد، به خدمت استاد آمد. خداحافظ. دومی از او پرسید: «فرماندار، شما به پایتخت برمیگردید.
شکستن طلسم ازدواج پسر : چگونه مردم را اداره خواهید کرد؟» فرماندار پاسخ داد: «من از طریق خرد بر آنها حکومت خواهم کرد.» استاد خاطرنشان کرد: «اگر این درست باشد، مردم به خاطر آن رنج خواهند برد.» ۱۰ نان چوان کمبود روحی داشت. انبوهی که به خوبی در خدمت بسیاری دیگر از استادان ذن، باستانی و مدرن بود. هنگامی که استاد مشغول شستن لباس هایش بود.
راهبی گفت: “استاد! شما هنوز از «این» آزاد نیستید؟» استاد نان چوان، در حالی که لباس ها را بلند کرد، پاسخ داد: «درباره «این» چه کاری می توانید انجام دهید؟»۱۱ این حکایت مربوط به اسکندر مقدونی را به یاد می آورد، از او پرسیده شد که آیا همانطور که به طور گسترده گزارش شده بود، او یک خدا بود، و در پاسخ به او پیشنهاد کرد که سؤال را به مردی که دیگ اتاقش را حمل می کرد.
شکستن طلسم ازدواج پسر : خطاب کند. «از پدرسالار به پدرسالار یک انتقال وجود دارد. چه چیزی را به یکدیگر می رسانند؟» استاد گفت: «یک، دو، سه، چهار، پنج.» راهب پرسید: «آنچه که در اختیار گذشتگان بود چیست؟» استاد گفت: «وقتی که می توانم تسخیر شود، به شما خواهم گفت.» راهب با تردید گفت: «استاد، چرا باید دروغ بگویی؟» استاد پاسخ داد: «دروغ نمی گویم. [پتریارک ششم هوی ننگ] دروغ گفت.” ۱۲ نان چوان به صومعه ماتسو عادت کرده بود.
مکانی برای داد و فریاد، ضرب و شتم، دشنام دادن، توهین، مصاحبه های “بی فکر”، سرنخ های گمراه کننده. و «بی ربطها» خستهکننده. با این حال همه این کارها با شدت بالا انجام میشد و هدف کاملاً والایی این بود که شاگردی را مجبور به یافتن اولین طبیعت خود، یعنی روشنگری خودش کند. چان جنوبی چیزی کمتر از یک سلول پرفشار برای کسانی بود که می خواستند وارد شوند.
دیدگاهتان را بنویسید