
شکستن طلسم اژدها , رسانه توسل ( جهت مشاوره اژدها و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , شکستن طلسم اژدها : شاگرد ستارهاش، چائو چو تسونگ شن (۷۷۸-۸۹۷)، که یکی از چهرههای اصلی عصر طلایی چان و یکی از بهترین استادان وحشی جنوب به یادگار مانده بود. اگرچه نام اصلی او تسونگ شن بود، اما در تاریخ از او (مانند بسیاری از استادان چان) به نام کوهی که در سالهای بلوغ خود در آن حضور داشت، یاد میشود.
توسل : او در به دنیا آمد و در اوایل یک راهب تازه کار در یک صومعه محلی شد. با این حال، میل به سفر غیر قابل مقاومت بود و او قبل از تعیین تکلیف آن را ترک کرد و در حالی که هنوز یک پسر بچه بود به صومعه نان چوان رسید. اولین مبادله سنتی نشان دهنده رابطه طولانی و پربار آنهاست. نان چوان با این سوال استاندارد باز شد: “از کجا آمده ای؟” “من به تازگی [نامش را برای ایالت معروف بودا] ترک کرده ام.
شکستن طلسم اژدها
آیا تصویر ایستاده بودا را دیده اید؟ “آنچه من می بینم تصویر ایستاده بودا نیست، بلکه یک روشن ضمیر خوابیده است!” “آیا شما استاد خود هستید یا نه؟” “بله، من هستم. [یعنی، من قبلاً یک استاد دارم.]” “این استاد شما کجاست؟” “در وسط زمستان هوا به شدت سرد می شود. من همه برکات را برای شما آرزو می کنم.
شکستن طلسم اژدها : قربان.» در این هنگام، نان چوان تصمیم گرفت که این بازدید کننده نویدبخش است و به او اجازه داد تا شاگرد او شود. به نظر می رسد پاسخ عجیب چائو چو روشی بوده است که خود او نشان می دهد که انتخاب کرده است. نان چوان بهعنوان استاد آیندهاش. نانچوان، به سهم خودش، به نظر میرسد که در این بازخوانی عجیب، تمام ساختههای یک چان بزرگ را که شایسته است، تشخیص داده است.
اژدها
اژدها : اگرچه این تکنیک های جدید برای تکان دادن بینش های غیر عقلانی در مورد تازه کاران چان اساساً اختراع ما-تسو بود، آنها پیوند زده شدند، پالایش شدند و گسترش یافتند. توسط مردانی مانند نان چوان، که به نظر می رسد شکستن طلسم قفل صومعه جدیدش مانند ماتسو، دارای همان سانتریس مرگبار و جدی بوده است.
شکستن طلسم اژدها : سوء استفادههای نانچوان و چائو -چو هسته ادبیات حکایتی بزرگ عصر طلایی چان را تشکیل می دهد. نه یک مبتکر بزرگ، یک نویسنده بزرگ، یا یک سازمان دهنده بزرگ نبودند، اما با هم توانستند بالاترین محدودیت های گفتگو طلسم شکستن غرور را به عنوان وسیله ای برای روشنگری کشف کنند. و اتفاقاً دیالوگ های آنها همیشه لزوماً نیاز به کلمات نداشت.
یک روز در صومعه نان چوان راهبان شرق و غرب بر سر داشتن یک گربه با هم اختلاف پیدا کردند و همه به نان آمدند. نان شکستن طلسم عقرب چوان با در دست داشتن چاقو در یک دست و گربه در دست دیگر گفت: “اگر یکی از شما بتواند حرف درستی بزند، این گربه نجات خواهد یافت. در غیر این صورت دو تکه خواهد شد.” هیچ یک از راهبان نتوانست چیزی بگوید.
شکستن طلسم اژدها : نان چوان گربه را کشت. عصر، وقتی چائو چو به صومعه برگشت، نان چوان از او پرسید که چه چیزی چائو چو صندلهای حصیریاش را درآورد، روی سرش گذاشت و بیرون رفت. نان چوان گفت: “اوه، اگر اینجا بودی، گربه در پاسخ چائوچو هیچ فال شکستن طلسم زبانی به کار نمیرفت و از تمایزات تهی بود، نه مثبت و نه منفی. هدف مشخصاً این بود که تا حد امکان ساده باشد.
اما همین سادگی ذهن پیچیده روشنفکر را آزار میدهد. داستانی خاص از مبادله با نان چوان وجود دارد. در مورد تائو، به معنای راه روشنگری: وقتی چائو چو از استادش پرسید: “تائو چیست؟” دومی پاسخ داد: “تائو چیزی جز ذهن عادی نیست.” “آیا راهی برای نزدیک شدن شکستن طلسم فقر به آن وجود دارد؟” چائو چو را بیشتر دنبال کرد. نان چوان گفت: “وقتی قصد نزدیک شدن به آن را دارید.
شکستن طلسم اژدها : در مسیر اشتباهی هستید.” مرید ادامه داد: «بدون قصد آگاهانه، چگونه میتوانیم به دانش تائو دست یابیم؟» استاد در پاسخ گفت: راهب پاسخ داد: بله، آن را تمام کردم. استاد گفت: پس برو ظرفات را بشور. هنگامی که راهب این را شنید، ناگهان بیدار شد. ۱۹ محور این حکایت این است که از طریق انجام روزمره کاری که باید انجام شود، میتوانیم ارزشهای اصیل و ماهیت اصلی خود را پیدا کنیم.
همانطور که محقق مدرن چانگ چونگ یوان اشاره می کند، “این فعالیت ساده راهب چان، شستن ظروف پس از خوردن آبغوره، معمولی ترین چیز است، نوعی فعالیت کاملاً خود به خود و نیازی به تلاش ذهنی ندارد. مردی که در آن مشغول است، از ادعا و نفی آزاد است.” ما مجبور نیستیم در مورد آنها فکر کنیم. این عمل بدون فکر، بدون قضاوت خوب یا بد، در واقع تمثیلی از روشنگری است.
شکستن طلسم اژدها : بنابراین این بود که چائوچو میتوانست بهطور مؤثری از وظایف بیپروا بهعنوان وسیلهای برای آموزش استفاده کند، زیرا آنها به یک تازهکار نشان میدادند که چگونه میتواند ذهن خود را از اسارت عقاید و ارزشها رها کند. به نظر میرسد این تأکید بر معنادار بودن فعالیتهای دستی روزانه، بهعنوان متمایز از گمانهزنیهای فلسفی، موضع اصلی چائوچو بوده است.
این نگرش به ویژه در یکی دیگر از حکایت های مشهور به اثبات رسیده است. یک روز صبح، در حالی که چائو چو در حال پذیرایی از افراد جدید بود، از یکی از آنها پرسید: “قبلاً اینجا بوده ای؟” دومی پاسخ داد: بله. او گفت: «به خودتان کمک کنید تا یک فنجان چای بخورید. سپس از دیگری پرسید: قبلاً اینجا بوده ای؟ «نه، بزرگوار، این اولین بار است که به اینجا میآیم.
شکستن طلسم اژدها : چائوچو دوباره گفت: «به خودت کمک کن تا یک فنجان چای بخوری.» پیشوای صومعه چائوچو را به خدمت گرفت و گفت: «آن یکی قبلاً اینجا بود و تو به او یک فنجان چای دادی. دیگری اینجا نبوده بود و شما هم به او یک فنجان چای دادید. معنی این چیست؟ “چائو چو با صدای بلند گفت: “قبلی!” “بله” پیشین پاسخ داد: “به خودت کمک کن تا یک فنجان چای بنوشی!” ۲۱ اما در پس این سادگی احتمالا فریبنده، باید چیزی وجود داشته باشد.
هوش نافذ، زیرا تعداد بسیار زیادی از حکایات او به اندازهای مهم بودند که در مجموعههای معروف کوانها، مومونکان و رکورد صخره آبی گنجانده شوند. یکی از معروفترین آنها موارد زیر است: راهبی پرسید: «از آنجایی که همه چیز به یکی، این یکی به کجا برمیگردد؟» استاد پاسخ داد: «وقتی در تسینگچو بودم، لباسی درست کرده بودم که وزن آن هفت پوند بود.
دیدگاهتان را بنویسید