
طلسم سیاهی , رسانه توسل ( جهت مشاوره سیاهی و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , طلسم سیاهی : همان طور که ای برادر، اگر برخی از مشاغل فوری پادشاه پاسنادی کوسالو را در حالی که در ساواتی اقامت داشت به ساکتام فراخواند:{۱۴۹}بین ساواتی و ساکتام هفت پست سریع السیر برای او تعیین می شود. و پادشاه پاسنادی کوسالو، ای برادر، قلعه خود را در ساواتی ترک کرد، اولین نامه سریع السیر را جلوی دروازه سوار کرد و اولی را به دومی برد.
توسل : تبارک و تعالی می گفت انقطاع هذیان بدون تمسک. اما اگر اى برادر، رفع هذیان بدون این چیزها ممکن است، پس انسان عامى به فرونشستن هذیانى دست یافت: زیرا عوام، اى برادر، بدون این چیزهاست. پس ای برادر، اکنون به تو مَثَلی میزنم و بسیاری از مَثَلها خواهند آموخت[S. 290] خردمندان معنای یک سخنرانی را درک می کنند.
طلسم سیاهی
سپس از اولی به دومی صعود می کند و با این دوم به سوم پیش می رود. سپس از دوم به سوم صعود می کرد و با این سوم به چهارم پیش می رفت. سپس از سوم به چهارم صعود می کرد و با این چهارم به پنجم پیش می رفت. سپس از چهارم به پنجم صعود کرد و با این پنجم به ششم پیش رفت. سپس از پنجم به ششم صعود می کرد و با این ششم به هفتم پیش می رفت.
طلسم سیاهی : سپس از ششم به هفتم صعود کرد و هفتمین پست سریع السیر را به ساکتام، جلوی دروازه قلعه خود برد. «پس، ای برادر، پادشاه پاسنادی میخواهد به کوسالو پاسخ مناسب بدهد: «در طول اقامت من در ساواتی، رویداد مهم خاصی مرا به ساکتام فراخواند. سپس دستور دادم هفت پست سریع بین ساواتی و ساکتام برای من کنار گذاشته شود. و من قلعه خود را در ساواتی ترک کردم.
سیاهی
سیاهی : مبارکه، تمسک را ترک هذیان بدون چنگ زدن می نامید. اگر تبارک و تعالی، ای برادر، علم محض را انقطاع هذیان بدون تمسّک میخواند. تبارک و تعالی میگوید انقطاع هذیان بدون تمسک. اگر تبارک و تعالی، ای برادر، یقین محض را وقفه هذیانی بدون چنگ میگفت، آن حضرت میگفت وقفه هذیانی بیچسب. اگر تبارک و تعالی، ای برادر، علم ناب باطل کردن طلسم با سرکه الطرائق را انقطاع هذیان بدون تمسّک می نامید.
طلسم سیاهی : سوار اولین پست سریع السیر جلوی دروازه شد و با این اولین به دومی رانندگی کرد. سپس از اولی به دومی رفتم و با این دومی به سومی رانندگی کردم. سپس از دومی به سومی رسیدم و با این سوم به چهارم رانندگی کردم. سپس از سومی ابطال طلسم خوراندنی به چهارمی رسیدم و با این چهارم تا پنجم راندم. سپس از رتبه چهارم به رتبه پنجم صعود کردم و آن پنجم تا ششم را سوار شدم.
سپس از پنجمی به ششم رسیدم و با این ششم به هفتم رانندگی کردم. سپس از ششم به هفتم سوار شدم و با هفتمین پست سریع السیر در ساکتام، اینجا مقابل دروازه قلعه رسیدم.» پس ای برادر، پادشاه پاسنادی کوسالو می خواهد درست بداند.” همین طور ای برادر، فضیلت پاک به دل پاک، دل پاک به معرفت پاک، علم پاک به یقین محض، یقین خالص به معرفت خالص به راه ها.{۱۵۰}علم ناب طرق به علم ناب طریقت، علم ناب طریقت علم محض، علم ناب به انقطاع هذیانی بیچسب. ای برادر، برای رفع هذیانها، حیات مقدس در وجود مبارک تزکیه شده باطل کردن طلسم با مدفوع سگ است.
طلسم سیاهی : پس از این سخنان، ساریپوتو محترم به پونانو مانتانیپوتو ارجمند گفت: «نام آن بزرگوار چیست و رهروان آن بزرگوار را با چه نامی می شناسند؟ “اسم من پونو است، ای برادر، و برادران راسته مرا با نام ابطال هر طلسم می شناسند.” [S. 292] «عجیب، ای برادر، فوقالعاده است که چنین شاگرد باتجربهای، چنین دانای کامل کلام استاد، پونو مانتانیپوتو ارجمند، چقدر به این پرسشهای بسیار عمیق پاسخ داده است.
خوشا به حال رهیبان، خوشا به حال رهیبان، که به آنها بینایی داده شده است، همراهی پونو مانتانیپوتو ارجمند! و اگر راهبان فقط با سرهای پوشیده از دید و معاشرت پونو مانتانیپوتو ارجمند برخوردار می شدند، آنها همچنان برکت و برکت خواهند داشت. خوشا به حال ما که باطل کردن طلسم دفن شده از دیدن و همراهی با ارجمند پونو مانتانیپوتو لذت می بریم!
طلسم سیاهی : با این سخنان، پونو مانتانیپوتو ارجمند به ساریپوتو ارجمند گفت: «نام آن بزرگوار چیست و رهروان آن بزرگوار را با چه نامی می شناسند؟ “اسم من اوپاتیسو است، ای برادر، و برادران راسته مرا به نام ساریپوتو می شناسند.” «وقتی با شما صحبت میکردیم، آن شاگردی که به قول خودشان شبیه استاد است، نمیدانستیم: این بزرگوار ساریپوتو است.
اگر این را می دانستیم، اینقدر مفصل نمی گفتیم. ای برادر، فوقالعاده، بسیار شگفتانگیز است که چنین شاگرد باتجربهای، چنین دانای کامل کلام استاد، ساریپوتو محترم، چقدر این پرسشهای بسیار عمیق را مطرح کرده است. خوشا به حال رهیبان، خوشا به حال رهیابانی که به آنها بینایی داده شده است.
طلسم سیاهی : همراهی ساریپوتو ارجمند! و اگر فقط دید و همراهی ساریپوتو ارجمند برای رهیبان[S. 293]سرهای پوشیده، آنها همچنان برکت خواهند داشت، بسیار برکت.{۱۵۱}خوشا به حال ما که از دیدن و همراهی ساریپوتو ارجمند لذت می بریم! پس همانا آن دو بزرگوار از گفتار عالی یکدیگر مسرور شدند. ۲۵. بخش سوم گفتار پنجم غذا من شنیدم که زمانی آن مبارک در ساواتی، در سیگروالد، در باغ آناتاپیندیکو اقامت داشت.
در آنجا مبارک رو به راهبان کرد: «ای راهبان!» آن راهبان با دقت به مبارک پاسخ دادند. پس آن حضرت فرمود: راهبان، گیمر با این فکر برای بازی علوفه پراکنده نمیکند: «بازی ممکن است از علوفهای که من در اینجا پراکنده میکنم لذت ببرد، برای اینکه سالم بماند و پیر شود، برای مدت طولانی از آن تغذیه کند». ، راهبان، او فکر می کند: “با علوفه ای که من در اینجا پراکنده می کنم، بازی خود را به لذتی کور تسلیم می کند.
طلسم سیاهی : اغوا شده، با لذت کور، راحت خواهد بود. هنگامی که راحت شد، رها کردن آن آسان خواهد بود. و اگر خودش را رها کند، به میل من در این قفس تحویل داده می شود.[S. 294]‹ راهبان، اولین گله حیوانات وحشی آمدند، علوفهای را که نگهبان شکار پراکنده کرده بود جذب کرد و خود را به لذتی کور تسلیم کردند. حیوانات فریب خورده و به لذتی کور دست یافتند. راحت، خودشان را رها کردند.
و هنگامی که آنها خود را رها کردند، آنها را در آن قفس تحویل دادند تا از خوشحالی بازیباز. و بنابراین، راهبان، اولین گله حیوانات وحشی نتوانستند از حوزه نفوذ وحشی فرار کنند. «پس راهبان، گله دوم حیوانات وحشی، فکر کنید: «آنهایی که اول توسط علوفه پراکنده بازیباز جذب شدهاند.
دیدگاهتان را بنویسید