
طلسم زیبایی , رسانه توسل ( جهت مشاوره زیبایی و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , طلسم زیبایی : اتاق بزرگ بود، با بالکن های حکاکی شده باز، که به نظر می رسید توری باستانی از صلیب و شاخ و برگ مالتی را در برابر آبی کم رنگ آسمان گلدوزی کرده بود. جنگلی از طناب ها، تیرک ها، میله های متقاطعو جرثقیل ها، محیط را در هم پیچیده و از این سو به آن سو می دویدند. زنگ ها از رواق ها آویزان بودند.
توسل : سیاه، بی حرکت، معلق، مثل پرندگان شکاری چرت می زنند… هزار اندازه، هزار شکل، برخی بزرگ، برخی کوچک، این برآمده، آن زنگوله شکل… و در گنبد، همه با پنجرههایی که تا دهانه باز میشد، زمزمه باد نوعی همخوانی خاموش را ایجاد میکرد که با خنده و خشخشهای کوچک موسیقی انبه همراه بود. پیرمرد اشاره ای کرده بود.
طلسم زیبایی
صدای زنگ عمیقی ناگهان تمام خرابهها، از پایهها گرفته تا دیوارها را به لرزه درآورد و در سراسر رشته کوه پخش شد، در یک ارتعاش باشکوه صدا، ضعیف شد، خاموش شد. لهجه هولناک و عالی آن زبان سیکلوپ بود که ریه مفرغی آن را در کندی پیشگویانه اش باد کرده بود و سکوت شب را مانند طنین زندگی جاودانه در هم می پاشید و در بی تابی انسان ها به صدا درآمد.
طلسم زیبایی : یکی دیگر از صدای بلندتر، و دیگری، و دیگری. گله های کلاغ ها با حیرت به صلیب کشیده شدند و از هر طرف فرار کردند. و انبوه صدا به هوا هجوم بردند و ژولیده بودندطوفانی از غرش، و مانند آخرالزمانی که به جهان وحشت زده در پای ما میخکوب شده است. برای به صدا درآوردن برخی از آن زنگهای بزرگ، پیرمرد از بالکنها و تکیهگاهها بالا رفت و سرگیجه ارتفاع را تحقیر کرد.
زیبایی
زیبایی : و ما مانند انفجار نارنجک در آن فروریختیم: پیرمرد با صورت به زمین افتاد روی سنگفرش، و من بالای سر او، با تعالی خشمگین – تا جایی که به مدت پنج دقیقه دست به دست روی زمین غلتیدیم، با هم دست و پنجه نرم می کنیم، گویی یکی از ما قصد دارد همدم خود را تکه تکه کند. اما به زودی دیو شیطان از دستانم لیز خورد و بدون هیچ حرفی در حالی که شنلم را رها کرده بودم به سمت بالکن های برج دویدم و خم شدم.
طلسم زیبایی : و سپس او را دیدم که در امتداد طنابها دریانوردی میکرد، مانند گربهای در امتداد ناوها میدوید، خود را معلق میکرد، ناپدید میشد، میپرید. خفه شد، و اصرار کرد، و در یک بازی ترسناک از تلاش ها بازگشت، که حتی طرح کلی شیطانی او را برجسته تر کرد. با هر یک از مانورهای پیرمرد، گویی زنگ ها مستقیماً در قلبم می کوبیدند و در سراسر شبکه اعصاب متشنج، در بحران های دردناک به درون من می ریختند.
در این حالت بود که مستقیم به سمت او دویدم و توانستم پاهایش را بگیرم در لحظه ای که آن نفرین شده آماده توصیف یک مارپیچ جسورانه در هوا بود، مانند کوازیمودو، که بزرگترین حرکت کاریلون را با کمربند خود در آغوش می گرفت. . در همان زمان، یک پدیده خارق العاده شروع به رخ دادن کرد. آیا ممکن است این توهم حواس من باشد؟
طلسم زیبایی : اثرات حساسیت بیمار من، که با از دست دادن شخصیت خود، خود را مثله کرد، او را تعالی بخشید، اما بعداً فرو ریخت.در فانتاسماگوری های سبز جنون؟ اما به نظرم می رسید که نوعی زندگی مغناطیسی از ویرانه ها عبور می کند، گویی که سخنان ناقوس ها، نابغه خصمانه ای را که در آنجا فرمانروایی کرده بود، در ساختمان زنده کرده است.
و این اکنون در برابر میکروب مسیحی که بازدیدکنندگان شبانه هر روز واکنش نشان می دهد. سال آنها اصرار به کاشت مجدد در حرم داشتند. آشکار بود، در سنگ می تپید، در بادهای تند خش خش می کرد، از لبه ها و شاخ و برگ های انگلی قطره شکستن طلسم ترس می افتاد. ابتدا با خودم گفتم – این یک سرگیجه در روحیه ام است که از زیاده خواهی های سفر عصبانی شده بود.
طلسم زیبایی : یک مزاحمت از مشروبات الکلی که در دوزهای بیش از حد مصرف می کردم … پیرمرد مرا عصبانی کرده بود … اعصابم پر شده بود. مایع… اما از قبل در کلیسا، این درک از حرکات مبدل به من آسیب رسانده بود، این صبح پنهان سایه در برابر نور، این سوء ظن به جادوگری نهفته. من به آن خندیده بودم – خداحافظ! من خواب می بینم. و اکنون، عیسی! این یک اشتباه نبود سرابند وحشتناک شکست.
دیوارها و جعبه ها در یک مبارزه مرموز از افسون ها شروع به مبارزه کردند. در هر مولکول، در هر نیم سایه، در هر پرواز، انرژی به مایعات متضاد تجزیه می شد. کسی که دلتنگ فرهنگ قدیمی بود و از نظر کمی بخیل بود. دیگری که اولی را مغلوب کرد و خود را در طرف شکستن طلسم دعانویس مقابل اعلام کرد. به راستی که این جنگ تاریک سرم را ابری کرد، بر جانم روشن شد، عقلم را پنهان کرد.
طلسم زیبایی : و بدن خودم با آن می لرزید و در درونم احساس کردم که دو جنگجو سعی می کنند یکدیگر را با ضربات شمشیر سرنگون کنند. نه اشتباه نبود! همه چیز در حال حرکت بود، همه چیز صحبت می کرد، همه چیز در حال حرکت بود، و به نظر می رسید همه چیز شکستن طلسم ازدواج نکردن احساس، عمدی و اراده دارد. از میان نقش برجسته ها، ژست ها، میم ها، خلاصه های دیالوگ… دهان مجسمه ها حرف می زد.
پزشکان قدیمی شکاف های قدیمی را احیا می کنند. شیاطین پیر سلاخی ساده لوحی های ایمان در کارناوال کنایه های قدیمی. بسیاری از مقدسین حتی قصد داشتند با شیاطین اختلاف کنند. در نقش برجسته ای از شام ، نقش مسیح برخاست و به شدت شکستن طلسم ماهی به میز ضربه زد، عصبانی از اینکه رسولی خندیده بود، هنگامی که او در حال تقدیس جام در مورد شراب گفت: این خون من است!
طلسم زیبایی : زیر پای مدونا،سرهای مار در حالی که آنها را له می کرد. و گردشی تند در رگهای سنگ می چرخید و زندگی را به ستونها می دمید و توری سرجنگی ها را تپش می زد و به چهره های کاریاتیدها آپوپلکسی می بخشید. -قدیمی! لحظه شکستن طلسم گنج قدیمی! کنار خودم فریاد زدم و دستامو انداختم تو حلقش. شما کی هستید؟ او صحبت می کند! اهل کجایید؟ تو از من چی میخوای؟ عصبانیت از قبل گوشه ی دهانم می جوشید.
آرزوی من این است که سر او را به سنگ های دیوار له کنم. زیرا من در او مدیوم فراندولای بداخلاق را دیدم که به کلیسا می رفت. به هم ریختن هیولاهای حجاری شده روی ستون ها، خنده شیطانی شیاطین خفاش در فریزهای مانولین گروه کر کار او بود.
طلسم زیبایی : سرانجام، خشم مسیح، در تسکین اندک شام – و تمام لرزش ها، همه نفس ها، همه ظلم ها، همه سوء ظن ها، همه خنده هایی که شنیدم، احساس کردم، و دارواش نفرت انگیز او مخاطب. صدای او توسط میلیون ها و میلیون ها نیروی غیبی و شیطانی اطاعت شد.
دیدگاهتان را بنویسید