
جذب ثروت با نمک , رسانه توسل ( جهت مشاوره نمک و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , جذب ثروت با نمک : دومی، بدون از دست دادن زمان، مردم را جمع کرد و به جستجوی کوه رفت. همه برجستگی ها از چوب برس پاک شدند، اما کوه کشف نشد. آنها نمی دانستند چه باید بکنند، آنها با Nats در مورد آن ماجرا مشورت کردند. سرانجام، با کمک آنها، کوه کشف شد. اما هنگامی که آنها در مورد مکان بقایای سه بودای سابق جویا شدند، نات های یساپان، ایناندرا و گوویندا اعتراف کردند که در این مورد چیزی نمی دانند، اما پرسشگران را به نات های قدیمی تر از خود ارجاع دادند.
توسل : به عنوان مثال: دکینا، یاوهانی، ماوبی، آمیسا و تسولای، که فوراً به نقطهای اشاره کردند که مشتاقانه در جستجوی آن بودند. این نقطه چیزی نیست جز نقطه ای که بر فراز آن بلند و عظیم شوی داگون قرار دارد. آنها یک دزدی برپا کردند و در آن آثاری را که با خود آورده بودند، یعنی هشت تار موی بودا، در آن گنجاندند. این داستان بدون شک پایهای است که این باور عمومی بر آن استوار است که همان موها تا به امروز در فضای داخلی آن بنای تاریخی وجود دارد.
جذب ثروت با نمک
و منبع واقعی آن احترام عمیقی است که در روزگار ما، بوداییها از همه بخشها از آن سرچشمه گرفتهاند. از برمه، سیام و ایالتهای شان، زیارتها و پیشکشهای خود را به بتکده داگون بپردازند. [۱۴] اوپاساکا یک کلمه پالی است که به معنای افرادی است که با شنیدن دستورات بودا و اظهار ایمان یا اعتقاد به او و عقاید او، وارد حرفه راهان نشده اند. از این رو آنها کاملاً متمایز از بیکوها یا مندیکن ها هستند که اولین طبقه از شنوندگان بودا را تشکیل دادند و به تقلید از استاد بزرگ خود از جهان چشم پوشی کردند.
جذب ثروت با نمک : بنابراین، اوپاساکاها افرادی بودند که به آموزههای بودا پایبند بودند، اما هنوز درگیر کارهای عادی زندگی بودند. این دو برادر شاگرد بودا شدند، اما نه از طبقه اول، زیرا آنها شیوه زندگی کاملتر زاهدان را پذیرفتند. این اولین مورد در این افسانه است که اشاره ای به آثار به جا مانده، یعنی اشیایی که قرار است با مقدار معینی از قداست احاطه شده باشند و به همین دلیل شایسته احترام و تکریم جانبازان هستند، صورت می گیرد. دو نوکیش جوان که هنوز ایمان جدیدی را که پذیرفته بودند تایید نکرده بودند.
نمک
نمک : به احتمال زیاد بین دهانه کریچنا و دهانه هوگلی قرار داشت. یکی از دست نوشتهها اشاره میکند که طلسم موفقیت در هر کاری وقتی گائوداما هشت تار موی سر خود را به دو بازرگان سپرد، به آنها دستور داد که به محض ورود به کشورشان، موها را روی تپهای کوچک به نام سینگوتارا بگذارند، جایی که آثار سه بودای سابق دوره ما ثبت شده بود. آنها بیست و هفت روز برای رسیدن به یا بودند، بلکه یک سفر طولانی بود. پس از آمدن به محل خود، تمام جزئیات سفر جالب خود را با فرماندار در میان گذاشتند.
جذب ثروت با نمک : فکر می کردند که چیز بیرونی می خواهند که از این پس به آن ادای احترام کنند و به آنها احترام بگذارند. آنها هنوز از آشنایی با علم والای معلم برجسته خود دور بودند که با بی اعتنایی به ماده و همه اصلاحات آن، نمی توانست نسبت به ارزش وانمود شده آثار حتی مقدس ترین شخصیت ها کاملاً بی تفاوت باشد. چگونه است که اخلاقگرای سختگیر، نادیدهگیر این دنیای توهمآمیز، میتواند به این فکر کند که چند تار موی سر خود را به دو نوکیش جوان بدهد تا آنها از آنها به عنوان عبادت استفاده کنند.
بدون شک بودا دقیقاً میدانست و به طور تحسینبرانگیزی از خواستهها و نیازهای طبیعت بشری آنگونه جذب ثروت با ارتعاش که هست، قدردانی میکرد، و به احتمال زیاد تا پایان اعصار چنین خواهد بود. مردان تحت تأثیر حواس هدایت می شوند، فعال می شوند، تحت تأثیر قرار می گیرند. در واقع از طریق حواس آنها است که شناخت اشیاء به ذهن آنها منتقل می شود.او چیزی را به شاگردان خود که ناقص تعلیم داده بودند، داد تا یادآور بودا و دستوراتی که از او شنیده بودند، زنده و در حافظه آنها زنده شود.
جذب ثروت با نمک : آن شنوندگان بداخلاق شیئی خواستند که با خود حمل کنند و عبادت کنند. بودا، به دلیل احترام به عقل ضعیفشان، چند تار مو از سر خود را به آنها داد، که دید آنها طوری طراحی شده بود که در روح آنها محبتی لطیف نسبت به شخصی که این چیزها متعلق به او بود، حفظ کند. وقتی به بررسی ماهیت پرستش بوداییان به تصاویر گائوداما، و یادگارها و دزدی ها می پردازیم، این موضوع بعداً با رفتار بیشتری روبرو خواهد شد که شایسته آن است. [صفحه ۱۱۱] فصل ششم.
بودا در انجام وظیفه موعظه قانون تردید می کند – برهما بزرگ از او می خواهد که قانون را برای همه موجودات موعظه کند – موافقت او با التماس ها – سفر به سمت میگاداون – او با اوپاکا ملاقات می کند – اولین موعظه های او – تبدیل یک نجیب زاده جوان به نام راتا، به دنبال آن پدرش و دیگر بستگانش – تغییر دین چند تن از اشراف دیگر – دستوراتی به راهان – تغییر دین سه کاتابا. بودا پس از پایان مراقبههای بزرگ خود، [۱] این مکان را ترک کرد و به مکانی به نام آدزاپالا بازگشت و در آنجا موضوع زیر را در ذهن خود به چرخش درآورد.
جذب ثروت با نمک : او گفت: «دانش از قانون و داشتن چهار حقیقت بزرگ که من به تنهایی آنها را دارم بسیار سخت است. [صفحه ۱۱۲] قانون عمیق است، شناخت و درک آن دشوار است، بسیار عالی است و فقط با ابزار جدی قابل درک است. مراقبه شیرین است، روح را پر از شادی می کند، و فقط برای خردمندان قابل دسترسی است، اکنون همه موجودات تحت تأثیر پنج شور بزرگ بسیار فرو رفته اند، آنها نمی توانند خود را از عملیات شوم خود که منشأ همه چیز است رها کنند.
تغییرپذیری، اما قانون تغییرپذیری مخالف قانون نیبان یا استراحت است، درک این قانون سخت است، اگر من آن قانون را موعظه کنم، موجودات قادر به درک من نخواهند بود و از موعظه من نتیجه می شود اما یک خستگی بیهوده و خستگی بیسود» بنابراین بودا تقریباً تمایلی به انجام وظیفه بزرگ موعظه شریعت نداشت. برهما بزرگ، با مشاهده آنچه در روح بودا می گذشت، فریاد زد: “افسوس، همه بشر محکوم به از دست دادن هستند.
جذب ثروت با نمک : کسی که سزاوار پرستش همه موجودات است، اکنون هیچ تمایلی برای اعلام قانون به آنها احساس نمی کند.” او فوراً صندلی خود را ترک کرد و پس از ترمیم به حضور فرا، شنل روی شانههایش و یک انتهایش به عقب آویزان بود، زانویش را خم کرد.
دیدگاهتان را بنویسید