
ابطال طلسم و سحر , رسانه توسل ( جهت مشاوره سحر و ثبت سفارش به واتساپ مراجعه کنید ) , ابطال طلسم و سحر : اولین نفر که به نام ناثمونی شناخته میشود، احتمالاً ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال قبل از آن میزیسته است. هیچ یک از آثار او موجود نیست، اما گفته می شود که او اشعار ارواران را برای تلاوت در مراسم معبد تنظیم کرده است. او به زیارت شمال هند رفت و طبق سنت در یوگا ماهر بود و یکی از آخرین کسانی بود که آن را در جنوب انجام داد.
توسل : سومین نفر متوالی نوهاش یامونارکاریا (معروف به الواندار یا پیروز) بود که بخش اول زندگی خود را به عنوان یک فرد غیر روحانی ثروتمند گذراند اما تغییر دین داد و در شریرنگام اقامت کرد. در اینجا او چندین اثر مهم را به زبان سانسکریت سروده است، از جمله یکی از آنها که برای تثبیت ارتدکس پانکاراترا و آیین آن نوشته شده است.[۵۷۹] [۲۳۳] ۴ جانشین او رامانوجا، نامی بزرگ در الهیات هندی شد.
ابطال طلسم و سحر
هم به عنوان سازمان دهنده مهم ترین فرقه و، اگر نگوییم بنیانگذار، [۵۸۰] حداقل نماینده پذیرفته شده فلسفه ویششتادوایتا در نزدیکی مدرس به دنیا آمد، جایی که هنوز در زیارتگاه مشهوری از او یاد می شود. در جوانی او فلسفه شیوایت را در مطالعه کرد، اما آن را به خاطر ویشنویسم رها کرد. به نظر می رسد که او مدیر خوبی بوده است.
ابطال طلسم و سحر : او مجموعه ی قطعی سرودهای اورورها را ساخت و گفته می شود که ۷۰۰ ماته و ۸۹ طاغوت موروثی تأسیس کرده است، زیرا به اعضای امر خود اجازه ازدواج داده است. او از شمال هند، از جمله کشمیر، اگر سنت باور شود، بازدید کرد، اما محل اقامت اصلی او بود. با این حال، در اواخر قرن یازدهم، خصومت پادشاه چولا، کولوتونگا، که شیوائی نابردبار بود.
سحر
سحر : پس از شاعران مقدس، پزشکان و متکلمان آمدند. گزارشهایی از آنها، که در اصل، هر چند پر از جزئیات معجزهآسا، تاریخی به نظر میرسند، در زندگینامههای تامیل [۵۷۸] یافت میشود که جانشینی معلمان را در رسالت نشان میدهد. کاملاً شکستن طلسم روغن گرگ مطمئن به نظر میرسد که رامانوجا، چهارمین نفر متوالی، در سال ۱۱۱۸ زنده بوده است.
ابطال طلسم و سحر : او را مجبور کرد تا به میسور بازنشسته شود. در اینجا او توسط پادشاه ویشتالا دوا محافظت می شد که او از دین جین گروید و پس از مرگ کولوتونگا در سال ۱۱۱۸ به شریرانگام بازگشت و در آنجا به روزهای خود پایان داد. در معبدی که وجود دارد آرامگاه او و زیارتگاهی که تصویر او در آن افتخارات الهی را دریافت می کند هنوز هم دیده می شود. شناخته شده ترین اثر او [۵۸۲] شری بهاشیا یا تفسیر ابطال طلسم السحر بر سوتراهای ودانتا است.
فرقهای که او تأسیس کرد به «شری سامپرادایا» و اعضای آن به «شری ویشناوا» معروف هستند. همانطور که در میان شیوائیان اغلب قرار است شیوا از طریق شاکتی مکاشفه کند، در اینجا نیز گفته می شود که خداوند حقیقت را ابطال سحر و طلسم مرشوش به همسرش شری یا لاکشمی، او به نیمه خدایی به نام ویسواکسنا، و او به نمعاروار، که از اوست، نازل کرده است. در تبار روحانی هشتم بود.
ابطال طلسم و سحر : اگرچه اعضای فرقه گاهی رامائیت نامیده میشوند، شخصیت راما نقش کوچکی در ایمان ابطال طلسم خوراندنی آنها دارد، به ویژه همانطور که رامانوجا توضیح داده است. او بهعنوان نامهای خدا از نارایانا و واسودوا استفاده میکند و آزادانه [۲۳۴] از باگاواد-گیتا و ویشنو پورانا نقل قول میکند. در مقایسه با دئیسم عاطفی کیتانیا، این ایمان تا حدودی فلسفی و درنگ به نظر می رسد.
رامانوجا به وضوح نکات اصلی آن را در اولین کلمات شری بهاشیا نشان می دهد. باشد که ذهن من مملو از ارادت نسبت به بالاترین برهمن، جایگاه لاکشمی باشد؛ کسی که در اوپانیشادها آشکارا آشکار شده است: کسی که در ورزش کل جهان را تولید، نگه می دارد و دوباره جذب می کند: تنها هدفش پرورش طبقات مختلف موجودات است که فروتنانه او را پرستش کن«[۵۸۳] او ادامه میدهد.
ابطال طلسم و سحر : که تدریس او مربوط به اوپانیشادها است، «که شکستن طلسم درس نخواندن به دلیل تضاد متقابل آرای متعدد پنهان شده بود» و از تفسیر بودایانا و سایر معلمانی که آن را خلاصه کردهاند پیروی میکند. می گویند، شکل ویشنوئیسم که رامانوجا آن را یکی از ادیان اصلی هند ساخت، ادعا می کند که آموزه اوپانیشادها است، اگرچه او نیز خود را به باگاواتاس وابسته می کند.
او بخشی از ودانتا سوتراس را که به این فرقه می پردازد تفسیر می کند[۵۸۴] به این معنا که نویسنده ایرادات وارد شده به آموزش آنها را بیان می کند و در نهایت آن را نمی پذیرد و قطعاً آن را تأیید می کند. و روش صحیح پرستش او، هیچکس نمیتواند این دیدگاه را که در پانکاراترا همه آموزههای دیگر را شامل میشود، از بین ببرد.” شاکارا بدون شک رئیس بود.
ابطال طلسم و سحر : این آموزه به طور طبیعی برای شاعران فداکار ناپسند بود، و از زمان ناثمونی به بعد، واکنش فلسفی علیه آن در شریرنگام رشد کرد. رامانوجا عبادت خدای دوست داشتنی را موعظه می کند، اگرچه وقتی می خوانیم که خداوند جهان را در ورزش تولید و بازجذب می کند، در می یابیم که از مسیحیت دورتر از آنچه در ابتدا تصور می کردیم فاصله داریم.
در ذکر لاکشمی [۵۸۶] رنگی از اساطیر وجود دارد، اما واضح است که خود رامانوجا علاقه چندانی به اساطیر نداشت. او به سختی از راما و کریشنا در شری بهاشیا نام می برد و به همسر [۲۳۵] خدا توجه زیادی نمی کند. از سوی دیگر، او هیچ نشانه ای از رد آیین و مقررات برهمنی نشان نمی دهد. او ظاهراً می خواست ثابت کند که آموزه نجات از طریق وقف به یک خدای شخصی با سیستمی کاملاً ارتدوکس مانند خود شاکارا سازگار است.
ابطال طلسم و سحر : من در جای دیگری از فلسفه او، معروف به یا غیر دوگانگی، که در عین حال تمایزی بین خدا و ارواح فردی به رسمیت می شناسد، خواهم پرداخت. خط فکری قدیمی است و در همه دورهها به وضوح یک سازش است، مایل به انکار اینکه خدا همه چیز است و در عین حال از این ایده که یک خدای شخصی و روحهای در حال انتقال فردی ما همگی توهم هستند ناراضی است.
خداباوری عبادی در زمان رامانوجا در حال رشد بود. او نمیتوانست سنتهای اوپانیشادها و ودانتها را بشکند، اما آنها را با نیازهای روزگار خود تطبیق داد. او اولاً تعلیم داد که جهان مادی و ارواح انسانها توهم نیستند، بلکه به اصطلاح بدن خدا هستند که آنها را در بر می گیرد و آنها را فرا می گیرد: ثانیاً این خدا دانای کل و همه جا حاضر و قادر و بخشنده و رستگار است (یعنی موکتی یا رهایی از هجرت) توسط آن ارواح حاصل می شود.
ابطال طلسم و سحر : که به یاری لطف او در او تعمق می کنند و او را می شناسند; ثالثاً این رستگاری نه در جذب خداوند، بلکه در وجود سعادتمندانه در جوار او و مشارکت در صفات شکوهمند اوست.
دیدگاهتان را بنویسید